05-29-2008, 09:58 AM
نظریه نسبیت خاص
بهتره برای صحبت درباره سیاهچاله ها مروری روری نسبیت خاص داشته باشیم
آلبرت اینشتین (1879-1955)،در اوایل سده بیستم، بایافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی،تصور انسان را از چگونگی کارجهان به طور اساسی دگر گون ساخت.
یک قرن پیش معلوم شده بود که نور،درقالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع،قابل شناخت است.آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیس،که میدانهای الکتریکی ومغناطیسی نوسان کننده در بر میگیرد وما آنرا به صورت نور،شامل نور مرئی،تابش رادیویی و پرتوهای X حس می کنیم.اما اگر این تابشها به صورت موج باشند باید در یک محیط منتشر شوند،درست مانند آب که موجهای روی دریاچه را منتقل میکند.از این رو فیزیک دانها به این اندیشه افتادند که باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشارامواج نورتدارک بیند.آنها این ماده را اتر نامیدند،اما ماهیت اترمرموزو تاحدی نامتقاعد کننده باقی ماند.
به نظر میرسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی بر گرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود.درست پیش از آغاز قرن حاظر،دو فیزیک دان آمریکایی ابزارهای نوری پیچیده ایرا به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر رااندازه گیری کنند.آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثرات ناشی از وجود اتر مشهور نیست،بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که ازحرکت زمین در اتر باشد وجود ندارد.بر خلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد،سرعت اندازه گیری شده نور چه در راستای حرکت زمین وچه عمود بر این راستا،یکسان بود.
ثابت بودن نور،که واقعیتی اثبات شده است،با عقل سلیم همخوان نیست-چراکه این واقعیت با تجربه معمولی ما ناسازگاری دارد.اما این هشداری است بی شبهه که در شناخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضیات دقیق و آزمایشها هستند،نه پیشداوری های مبتنی بر تجربیات عادی.
نتایج اساسی کشف اینشتین درباره نسبیت چنین است:
اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود،زمان اندازه گیری شده به وسیله ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به وسیله شخصی که با آن جسم حرکت می کند.متفاوت است.اثر شگفت آور دیگر،به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت میکند مربوط می شود.سومین اثر به جرم مربوط است.اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظرناظر ساکن،به سرعت آن جسم وابسته است.
پس سه پیش گویی اساسی نظریه نسبیت خاص،که اثرات مهم ناشی از حرکت یک جسم در سرعت های نزدیک به سرعت نور هستند،از نظر ناظر ساکن، عبارتنداز:زمان کند می شود ،طول درراستای حرکت منقبض می شود،وجرم افزایش می یابد.طبق معادلات و آزمایشهای متعدد تایید کننده،این اثرات در حوالی سرعت نور،به شدت افزایش می یابند به طوری که برای جسمی که تقریباً با سرعت نورحرکت می کند،زمان تقریباًمتوقف می شود،جسم به صورت صفحه ای پهن می شودو جرم تقریباًبی نهایت می شود.(این پدیده ها را ناظر ساکن می بیند)
مطالب گفته شده چیزایی هست که توی کتابها نوشته شده و همه اونها رو مطالعه کردیم.اما من75%با پروفسور انیشتین در موردجابجایی در زمان مخالفم. چون اگه ما بتونیم به سرعت نور نزدیک بشیم دیگه به انرژی تبدیل میشیم. حالا خوشحال میشم نظرات شما هم بدونم!
بهتره برای صحبت درباره سیاهچاله ها مروری روری نسبیت خاص داشته باشیم
آلبرت اینشتین (1879-1955)،در اوایل سده بیستم، بایافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی،تصور انسان را از چگونگی کارجهان به طور اساسی دگر گون ساخت.
یک قرن پیش معلوم شده بود که نور،درقالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع،قابل شناخت است.آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیس،که میدانهای الکتریکی ومغناطیسی نوسان کننده در بر میگیرد وما آنرا به صورت نور،شامل نور مرئی،تابش رادیویی و پرتوهای X حس می کنیم.اما اگر این تابشها به صورت موج باشند باید در یک محیط منتشر شوند،درست مانند آب که موجهای روی دریاچه را منتقل میکند.از این رو فیزیک دانها به این اندیشه افتادند که باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشارامواج نورتدارک بیند.آنها این ماده را اتر نامیدند،اما ماهیت اترمرموزو تاحدی نامتقاعد کننده باقی ماند.
به نظر میرسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی بر گرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود.درست پیش از آغاز قرن حاظر،دو فیزیک دان آمریکایی ابزارهای نوری پیچیده ایرا به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر رااندازه گیری کنند.آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثرات ناشی از وجود اتر مشهور نیست،بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که ازحرکت زمین در اتر باشد وجود ندارد.بر خلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد،سرعت اندازه گیری شده نور چه در راستای حرکت زمین وچه عمود بر این راستا،یکسان بود.
ثابت بودن نور،که واقعیتی اثبات شده است،با عقل سلیم همخوان نیست-چراکه این واقعیت با تجربه معمولی ما ناسازگاری دارد.اما این هشداری است بی شبهه که در شناخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضیات دقیق و آزمایشها هستند،نه پیشداوری های مبتنی بر تجربیات عادی.
نتایج اساسی کشف اینشتین درباره نسبیت چنین است:
اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود،زمان اندازه گیری شده به وسیله ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به وسیله شخصی که با آن جسم حرکت می کند.متفاوت است.اثر شگفت آور دیگر،به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت میکند مربوط می شود.سومین اثر به جرم مربوط است.اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظرناظر ساکن،به سرعت آن جسم وابسته است.
پس سه پیش گویی اساسی نظریه نسبیت خاص،که اثرات مهم ناشی از حرکت یک جسم در سرعت های نزدیک به سرعت نور هستند،از نظر ناظر ساکن، عبارتنداز:زمان کند می شود ،طول درراستای حرکت منقبض می شود،وجرم افزایش می یابد.طبق معادلات و آزمایشهای متعدد تایید کننده،این اثرات در حوالی سرعت نور،به شدت افزایش می یابند به طوری که برای جسمی که تقریباً با سرعت نورحرکت می کند،زمان تقریباًمتوقف می شود،جسم به صورت صفحه ای پهن می شودو جرم تقریباًبی نهایت می شود.(این پدیده ها را ناظر ساکن می بیند)
مطالب گفته شده چیزایی هست که توی کتابها نوشته شده و همه اونها رو مطالعه کردیم.اما من75%با پروفسور انیشتین در موردجابجایی در زمان مخالفم. چون اگه ما بتونیم به سرعت نور نزدیک بشیم دیگه به انرژی تبدیل میشیم. حالا خوشحال میشم نظرات شما هم بدونم!
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک