ارسالها: 163
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Mar 2009
اگه قرار باشه آدم مرزهایه تمامه چیزایی روکه خداآفریده به این زودی(حتی میلیونهاسالم کمه!!!
hock: )پیدا کنه که اون موقع ازنظرمن میشه آخردنیا!!؟ :o من به شخصه هرچی بیشتر تویه علومه بنیادی طبیعت وعرفان وفلسفه غرق شدم وهرچه بیشتر دراین مورد (هفت آسمان)از عرفاودانشمنداو...افرادی که باهاشون صحبت کردم پرسیدم بیشتر این جواب روشنیدم که دنیا وقتی معنی ووجودداره که یه چیزی برایه همه پنهان باشه وچیزی برایه کشف کردن وجود داشته باشه!همه ی رازهایه دنیاهم وقتی آشکارشدن که حتی یک نفرازبین میلیاردها موجودعاقل به چیزی فکرکرد که بقیه نمیکردن!!!!!!من هم فکرمیکنم ته ته این هفت آسمون میرسیم به هرچی که می تونه وجودداشته باشه!تازه این اصلابه نظرم غیرممکن نیست که آسمون هفتم فراتراز بهشت وجهنم باشه :o
hock: :wink: !!!!!
ارسالها: 2,100
موضوعها: 92
تاریخ عضویت: Jun 2007
آیات بعد از آیه 6 سوره ی صافات بسیار جالب هستند
در آیه 6 اشاره شد که آسمان پایین تر به زینت ستارگان آراسته شدند و اما
آیه 7 : وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ
و از هر شيطان نافرمان نگه داشتيم
ترجمه فولادوند
و [آن را] از هر شيطان سركشى نگاه داشتيم.
ترجمه مجتبوی
و از هر ديو سركش و نافرمان نگاه داشتيم،
ترجمه مشکینی
و آن را از (ورود) هر شيطان سركش خبيثى حفظ نموديم
ترجمه بهرام پور
و [آن را] از هر شيطان سركشى محفوظ داشتيم
و آیه 7 : لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ
تا سخن ساکنان عالم بالا را نشنوند و از هر سوی رانده شوند
ترجمه فولادوند
[به طورى كه] نمىتوانند به انبوه [فرشتگانِ] عالَم بالا گوش فرادهند، و از هر سوى پرتاب مىشوند.
ترجمه مجتبوی
كه نمىتوانند به [گفتار] گروه والاتر- فرشتگان عالم بالا- گوش فرا دارند، و از هر سو [با شهابها] تير انداخته شوند
ترجمه مشکینی
آنها نمىتوانند به (سخنان) اشراف فرشتگان عالم بالا (كه اسرار زمينيان در آنجا گفتگو مىشود) گوش فرا دهند، و از هر سو در معرض پرتاب تير قرار مىگيرند
ترجمه بهرام پور
[به طورى كه] نمىتوانند به [سخن] ساكنان عالم بالا گوش فرا دهند، و از هر سويى پرتاب مىشوند
و آیه 9 : دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ
تا دور، گردند و برای آنهاست عذابی دايم
ترجمه فولادوند
با شدّت به دور رانده مىشوند، و برايشان عذابى دايم است.
ترجمه مجتبوی
تا رانده و دور گردند، و آنان راست عذابى پيوسته و هميشه
ترجمه مشکینی
آنها سخت رانده مىشوند، و براى آنها عذابى است لازم و دائم (در قيامت)
ترجمه بهرام پور
با شدت به عقب رانده مىشوند، و برايشان عذابى پيوسته است
و آیه 10 : إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ
مگر آن شيطان که ناگهان چيزی بربايد و ناگهان شهابی ثاقب دنبالش کند
ترجمه فولادوند
مگر كسى كه [از سخن بالاييان] يكباره استراق سمع كند، كه شهابى شكافنده از پى او مىتازد.
ترجمه مجتبوی
مگر آن كس [از ديوان] كه سخنى [از سخنان فرشتگان عالم بالا] را دزدانه بربايد، پس شهابى از پى او افتد و به او رسد.
ترجمه مشکینی
مگر آنكه كسى (از شياطين بخواهد سخنى را از ملأ اعلى) دزدانه گوش دهد، كه شهاب و شعلهاى نافذ او را دنبال مىكند
ترجمه بهرام پور
مگر كسى كه [از سخن بالاييان] چيزى بربايد كه شهابى سوراخ كننده دنبالش مىكند
تفسیر زیر را حتما مطالعه کنید که بسیار شگفت انگیز و جالب است !
وتفسیر المیزان :
َ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ" مراد از" شيطان" افراد شرير از جن است و مراد از" مارد" فرد خبيثى است كه عارى از خير باشد. و كلمه" حفظا" مفعول مطلق براى فعلى است كه حذف شده و تقدير آن" حفظناها حفظا" است. " لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ" كلمه" يسمعون" در اصل" يتسمعون" بوده و" تسمع" به معناى گوش دادن است. و اينكه فرمود:" شيطانهاى خبيث نمىتوانند به آنچه در ملأ أعلى مىگذرد گوش دهند"، كنايه است از اينكه آنها از نزديكى بدانجا ممنوع هستند، و به همين عنايت است كه عبارت مذكور صفت همه شيطانها شده، و اگر اين معناى كنايهاى مراد نباشد و معناى تحت اللفظى منظور باشد و بخواهد بفرمايد: شيطانها به آنچه در ملأ أعلى مىگذرد گوش نمىدهند، ديگر معنا ندارد دنبالش بفرمايد: و از هر طرف تيرباران مىشوند. پس به خاطر همين جمله بايد بگوييم: عبارت قبلى كنايه است، و صريح آن مراد نيست. كلمه" ملأ" به معناى" اشراف" از هر قوم است، آنهايى كه چشمها را پر مىكنند، و" ملأ أعلى" همان ملائكه مكرمى هستند كه شيطانها مىخواهند به گفتگوى ايشان گوش دهند، و آنها سكنه آسمانهاى بالا را تشكيل مىدهند، به دليل اين آيه كه مىفرمايد:" لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولًا" «1». و مقصود شيطانها از گوش دادن به ملأ أعلى اين است كه: بر اخبار غيبى كه از عالم ارضى پوشيده است اطلاع پيدا كنند، مانند حوادثى كه بعدها در زمين رخ مىدهد و اسرار پنهانى كه آيه" وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ" «2» بدان اشاره دارد، و همچنين آيه" وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً" «3» و كلمه" قذف" در جمله" وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ" به معناى تيراندازى است. و كلمه" جانب" به معناى جهت و ناحيه است. " دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ" كلمه" دحور" به معناى طرد و راندن، و هم به معناى دفع است، و اين كلمه مصدر است به معناى مفعول كه چون حال واقع شده منصوب شده است. و اين كلمه مصدر به معنى مفعول است يعنى اين شيطانها مدحور و رانده شده درگاه خدايند ممكن هم هست مفعول له و يا مفعول مطلق باشد. و كلمه" واصب" به معناى واجب و لازم است. " إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ" كلمه" خطفة" به معناى قاپيدن و چيزى را دزدكى ربودن است. و كلمه" شهاب" به معناى ستارگانى است كه در فضا به سرعت حركت مىكنند و نابود مىشوند و كلمه" ثاقب" از" ثقوب" است كه به معناى فرو رفتن و نفوذ چيزى در چيز ديگر است. و" شهاب" را از اين بابت" ثاقب" ناميدهاند كه از هدف خطا نمىرود و همواره به هدف مىخورد. و مراد از" خطفه" اين است كه: شيطانى دزدكى خود را به صدارس ملائكه برساند تا حرفهاى آنان را گوش دهد. و در جاى ديگر از اين عمل به" استراق سمع" تعبير كرده، و فرموده:" إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ" «1» و اين استثناء استثناى از ضمير فاعل در جمله" لا يسمعون" است. و بعضى از مفسرين گفتهاند: جايز است آن را استثنايى منقطع، و نامربوط به ما قبل بگيريم. و معناى آيات پنجگانه مورد بحث اين است كه: ما آسمان دنيا يعنى نزديكترين آسمانها به شما- و يا پايينترين آسمانها- را با زينتى بياراستيم، و آن همان ستارگان بود كه در آسمان قرار داديم، و آن آسمان را از هر شيطانى خبيث و عارى از خير حفظ كرديم، و حتى از اينكه سخنان ساكنين آسمان را بشنوند منعشان نموديم، تا از اخبار غيبى كه ساكنان ملأ أعلى بين خود گفتگو مىكنند اطلاع نيابند، و به همين منظور از هر طرف تيرباران مىشوند در حالى كه مطرود و رانده هستند و عذابى واجب دارند كه هرگز از ايشان جدا شدنى نيست. پس كسى از جن نمىتواند به اخبار غيبى كه در آسمان دنيا بين ملائكه رد و بدل مىشود، اطلاع يابد مگر آنكه از راه اختلاس و قاچاق چيزى از آن اخبار را به دست بياورد كه در اين صورت مورد تعقيب" شهاب ثاقب" واقع مىشود، تير شهابى كه هرگز از هدف خطا نمىرود. گفتارى در معناى شهاب [گفتارى در معناى شهاب (در ذيل آيه:" إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ")] مفسرين براى اينكه مساله" استراق سمع" شيطانها در آسمان را تصوير كنند، و نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوى شيطانها با شهابها تيراندازى مىشود بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن مىرسد توجيهاتى ذكر كردهاند كه همه بر اين اساس استوار است كه آسمان عبارت است از: افلاكى كه محيط به زمين هستند، و جماعتهايى از ملائكه در آن افلاك منزل دارند، و آن افلاك در و ديوارى دارند كه هيچ چيز نمىتواند وارد آن شود، مگر چيزهايى كه از خود آسمان باشد، و اينكه در آسمان اول، جماعتى از فرشتگان هستند كه شهابها به دست گرفته و در كمين شيطانها نشستهاند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبى آسمان را استراق سمع كنند، با آن شهابها به سوى آنها تيراندازى كنند و دورشان سازند، و اين معانى همه از ظاهر آيات و اخبار ابتداء به ذهن مىرسد. و ليكن امروز بطلان اين حرفها به خوبى روشن شده، و عيان گشته، و در نتيجه بطلان همه آن وجوهى هم كه در تفسير" شهب" ذكر كردهاند،- كه وجوه بسيار زيادى هم هستند- و در تفاسير مفصل و طولانى از قبيل تفسير كبير فخر رازى «1»، و روح المعانى آلوسى «2» و غير آن دو نقل شده، باطل مىشود. ناگزير بايد توجيه ديگرى كرد كه مخالف با علوم امروزى و مشاهداتى كه بشر از وضع آسمانها دارد نبوده باشد. و آن توجيه به احتمال ما- و خدا داناتر است- اين است كه: اين بياناتى كه در كلام خداى تعالى ديده مىشود، از باب مثالهايى است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، هم چنان كه خود خداى تعالى در كلام مجيدش فرموده:" وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ" «3» و اينگونه مثلها در كلام خداى تعالى بسيار است، از قبيل عرش، كرسى، لوح و كتاب، كه هم در گذشته به آنها اشاره شد، و هم در آينده به بعضى از آنها اشاره خواهد رفت. بنا بر اين اساس، مراد از آسمانى كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمى ملكوتى خواهد بود كه افقى عالىتر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامى كه در آن هست عالىتر و بلندتر از زمين ماست. و مراد از نزديك شدن شيطانها به آسمان، و استراق سمع، و به دنبالش هدف شهابها قرار گرفتن، اين است كه: شيطانها مىخواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند، و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند. و ملائكه هم ايشان را با نورى از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور مىسازند. و يا مراد اين است كه: شيطانها خود را به حق نزديك مىكنند، تا آن را با تلبيسها و نيرنگهاى خود به صورت باطل جلوه دهند، و يا باطل را با تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند، و ملائكه رشتههاى ايشان را پنبه مىكنند، و حق صريح را هويدا مىسازند، تا همه به تلبيس آنها پى برده، حق را حق ببينند، و باطل را باطل. و اين كه خداى سبحان داستان استراق سمع شياطين و هدف شهاب قرار گرفتنشان را دنبال سوگند به ملائكه وحى و حافظان آن از مداخله شيطانها ذكر كرده، تا اندازهاى گفتار ما را تاييد مىكند- و خدا داناتر است-. " فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ" كلمه" لازب" به معناى دو چيز به هم چسبيده است، به طورى كه هر يك ملازم ديگرى شده باشد. و در مجمع البيان گفته:" لازب" و" لازم" به يك معنى است «1». و مراد از جمله" من خلقنا" يا ملائكهاى است كه در آيات قبلى به آنان اشاره كرد كه حافظ وحى و تيراندازان شهابهايند، و يا مخلوقات عظيم ديگرى غير از انسان است، از قبيل آسمانها، زمين و ملائكه، و اگر در باره آنها با ضمير" هم" كه مخصوص عقلاء است تعبير كرد و فرمود:" آيا خلقت ايشان بزرگتر است، يا كسى كه ما خلق كردهايم" و نفرمود: " چيزى كه ما خلق كردهايم" بدان جهت است كه در بين نامبردگان ملائكه هم منظور بودند، و ملائكه داراى عقلند، جانب آنان را غلبه داده و از همه آسمانها و زمين و ملائكه تعبير كرده به" كسى كه ما خلقش كردهايم". و معناى آيه اين است كه: وقتى خداى سبحان رب آسمانها و زمين و موجودات بين آن دو و ملائكه بود، تو اى رسول گراميم، از ايشان نظرخواهى كن و بپرس آيا خلقت ايشان مهمتر و بزرگتر است، يا خلقت غير ايشان از موجودات ديگرى كه ما خلق كردهايم، آن وقت متوجه خواهند شد كه خلقت آنان ضعيفتر و ناچيزتر از خلقت موجودات ديگر است، براى اينكه خلقت ايشان از يك گل چسبنده بود و معلوم است كه اين گل چسبنده ناچيز نمىتواند ما را عاجز سازد. بحث روايتى [(چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته)] در تفسير قمى در ذيل جمله" وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا" آمده كه منظور ملائكه و انبيايند «2». و در همان كتاب از پدرش و از يعقوب بن يزيد، از ابن ابى عمير، از بعضى از راويان شيعه، از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود امير المؤمنين (ع) فرموده: اين ستارگان كه در آسمان است، شهرهايى است مانند شهرهايى كه در زمين است ... «1». باز در همان كتاب در روايت ابى الجارود، از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده كه فرموده:" عَذابٌ واصِبٌ" يعنى عذاب دائم و دردناك كه دردش تا دلها مىرسد «2». و باز در همان كتاب از رسول اللَّه (ص) نقل كرده كه در داستان معراج فرمود: پس جبرئيل بالا رفت و من نيز با او بالا رفتم، تا رسيدم به آسمان دنيا، بر روى آن آسمان فرشتهاى ديدم كه او را اسماعيل مىگفتند، و او همان صاحب خطفه است كه خداى عز و جل در بارهاش فرموده:" إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ" و زير فرمان آن هفتاد هزار فرشتهاند كه زير فرمان هر فرشته هفتاد هزار فرشته ديگرند ... «3». مؤلف: اينگونه روايات در اين باب بسيار زياد است كه: ما بعضى از آنها را در تفسير آيه" إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ" «4» نقل كرديم و بعضى ديگر از آنها را ان شاء اللَّه تعالى در تفسير دو سوره ملك و جن ايراد خواهيم كرد. در نهج البلاغه است كه: خداى تعالى از تمامى روى زمين، چه زمين سخت، و چه سهلش، چه زمين صالح و چه شورهزارش، خاكى برگرفت و آن را با آب درآميخت، تا وقتى كه خالص گشت، و آن گاه آن را با شبنمى تر كرد، تا چسبنده شد
------------------------------------------------------------
چند سوال :
1- آیا می توان برداشت کرد که به غیر از آسمان اول ! بقیه آسمان ها حالتی غیر مادی دارند و یا ترکیبی از هر دو ؟؟
2- آیا خداوند به زبان خود اعراب جاهل مثال هایی ساده زده است یا حقیقت به همین شکل است ؟
3- آیا شهاب ها از همان شهاب هایی که می شناسیم هستند ؟؟
در این صورت رگبار شهابی به چه معناست ؟
و با توجه به کم بودن فاصله آن ها نسبت به ما ( البته از دیدگاه ناظر زمینی ) مرز بین آسمان ما و دیگر به این فاصله است ؟
شاید نقض مطلب در فاصله زیاد ستارگان نسبت به شهاب ها باشد !!
الله اعلم
ارسالها: 974
موضوعها: 91
تاریخ عضویت: Jan 2009
سلام.ببینید چی اوردم.این قسمت هایی از تفسیر آیه ی 29 سوره ی بقره هست.تفسیر نمونه خواهش می کنم همشو بخونید.خیلی از معما ها رو حل می کنه.:
كلمه" سماء" در لغت به معنى طرف بالا است، و اين مفهوم جامعى است كه مصداقهاى مختلفى دارد، لذا مىبينيم در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است:
1- گاهى به" جهت بالا" در قسمت مجاور زمين اطلاق شده، چنان كه مىفرمايد:
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ" آيا نديدى خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاك را به درخت پاكيزهاى كه ريشهاش ثابت و شاخهاش در آسمان است" (ابراهيم- 24).
2- گاه به منطقهاى دورتر از سطح زمين (محل ابرها) اطلاق شده، چنان كه مىخوانيم: وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً:" ما از آسمان آب پر بركتى نازل كرديم" (سوره ق آيه 9).
3- گاه به" قشر متراكم هواى اطراف زمين" گفته شده: وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً:" ما آسمان را سقف محكم و محفوظى قرار داديم" (انبياء- 32)
4- و گاهى به معنى" كرات بالا" آمده است ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ:" به آسمانها پرداخت در حالى كه دود و بخار بودند" (و از گاز نخستين، كرات را آفريد) (فصلت- 11).
اكنون به اصل سخن باز گرديم، در اينكه مقصود از آسمانهاى هفتگانه چيست؟ مفسران و دانشمندان اسلامى بيانات گوناگونى دارند و تفسيرهاى مختلفى كردهاند:
1- بعضى آسمانهاى هفتگانه را، همان" سيارات سبع" مىدانند (عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) كه به عقيده دانشمندان فلكى قديم جزء سيارات بودند «1».
2- بعضى ديگر معتقدند كه منظور طبقات متراكم هواى اطراف زمين است و قشرهاى مختلفى كه روى هم قرار گرفته است.
3- بعضى ديگر مىگويند: عدد هفت در اينجا به معنى عدد تعدادى بعضى نيز، كرات منظومه شمسى را كه ده كره است (9 سياره معروف به اضافه سيارهاى كه در ميان مريخ و مشترى بوده و سپس متلاشى شده و بقاياى آن هم چنان در همان مدار در گردش است) به دو گروه تقسيم كردهاند، گروهى كه در زير مدار زمين قرار دارند (عطارد و زهره) و گروهى كه در بيرون مدار زمين و فوق آن هستند كه هفت سياره ديگر مىباشد و به اين ترتيب شايد مىخواهند آسمانهاى هفتگانه را به كرات هفتگانه بيرونى تفسير كنند (دقت كنيد).
بعضی مفسران می گویند در اینجا منظور از سبعه خود عدد 7نيست، بلكه عدد تكثيرى است كه به معنى تعداد زياد و فراوان مىباشد، و اين در كلام عرب و حتى قرآن نظائر قابل ملاحظهاى دارد مثلا در آيه 27 سوره لقمان مىخوانيم: وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ:" اگر درختان زمين قلم گردند، و دريا مركب، و هفت دريا بر آن افزوده شود، كلمات خدا را نمىتوان با آن نوشت".
به خوبى روشن است كه منظور از لفظ" سبعه" در اين آيه عدد مخصوص هفت نيست بلكه اگر هزاران هزار دريا نيز مركب گردد، نمىتوان علم بىپايان خداوند را با آن نگاشت.
بنا بر اين سماوات سبع اشاره به آسمانهاى متعدد و كرات فراوان عالم بالا است بى آنكه عدد خاصى از آن منظور باشد.
4- آنچه صحيحتر به نظر مىرسد، اين است كه مقصود از" سماوات سبع" همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است، تكرار اين عبارت در آيات مختلف قرآن، نشان مىدهد كه عدد" سبع" در اينجا به معنى تكثير نيست، بلكه اشاره به همان عدد مخصوص است.
منتها از آيات قرآن چنين استفاده مىشود كه تمام كرات و ثوابت و سياراتى را كه ما مىبينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مىدهند.
شاهد اين سخن اينكه: قرآن مىگويد: وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ:
" ما آسمان پائين را با چراغهاى ستارگان زينت داديم" (فصلت- 12).
در جاى ديگر مىخوانيم: إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ:" ما آسمان پائين را با كواكب و ستارگان زينت بخشيديم" (صافات- 6).
از اين آيات بخوبى استفاده مىشود كه همه آنچه را ما مىبينيم و ستارگان را تشكيل مىدهد همه جزء آسمان اول است، و در ما وراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم.
قلمروی حکومت من در اسمان است "بتهوون"
ارسالها: 2,100
موضوعها: 92
تاریخ عضویت: Jun 2007
خب این متن رو من چند سال پیش مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که این همه احتمال را نمی توان تفسیر دقیق و تخصصی قرآن دانست !!
بحث لایه های جو ، تعداد سیارات ، تعداد قاره ها یا نژاد های انسانی که کاملا بی ربط هستند و نظر من این است که به هیچ وجه نتیجه گیری جالبی نیستند .
کلمه های السماء با سموات و سبع سماوات خیلی فرق می کنند و گرنه که خدا همه رو با یه اسم خطاب میکرد !
می تونیم در مورد این کلمات در بخش آیاتی که سموات دارند بحث کنیم
ارسالها: 2,100
موضوعها: 92
تاریخ عضویت: Jun 2007
دیروز داشتم با یکی از دوستان قدیمی همین تالار چت می کردم که فهمیدم ایشون به این نتیجه رسیدن که سماوات همان سیارات هستند !
این نتیجه گیری اصلا دلخواه من نیست :? :?
من باید این مسئله رو بررسی کنم و بدونم آیا در قرآن از سیارات منظومه شمسی یاد شده یا نه !؟
ارسالها: 722
موضوعها: 66
تاریخ عضویت: Sep 2008
فكر نكنم
اگر هم شده باشد مثل نظريه بطلميوس بوده!
ارسالها: 2,100
موضوعها: 92
تاریخ عضویت: Jun 2007
منم با این که سموات همون سیارات باشه کاملا مخالفم !
و این که سبع سموات همون عطارد ، زهره ، مریخ ، مشتری ، زحل ، اورانوس و نپتون یا هر چیز دیگه باشه
و اصلا منطقی جور در نمیاد
همچنین با لایه های جوی
پس راز هفت آسمان چیست ؟
ارسالها: 722
موضوعها: 66
تاریخ عضویت: Sep 2008
به نظر من يك راز است كه مفسران واقعي قرآن (ائمه اطهار) مي توانند آن را مو شكافي كنند!
ارسالها: 974
موضوعها: 91
تاریخ عضویت: Jan 2009
اقای شیر مردی درست می گند پس بهتره در این مورد به حدیث های معصومین مراجعه کنیم
قلمروی حکومت من در اسمان است "بتهوون"
ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
سلام.
لطفاً دوستان مطالب رو کم کم ارسال کنن تا بتونیم درست و حسابی بخونیم. :roll:
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک