ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
08-11-2012, 08:45 PM
(آخرین تغییر در ارسال: 08-11-2012, 09:20 PM توسط M_Saturn.)
سلام. دوستان مطالبی که شما ارسال کردین باید توی بخش پیشنهادات و انتقادات باشه نه اینجا. تاپیکی هم که گفتین بررسی میکنم اگه نبود میزنم آخه فکر کنم چنین تاپیکی باشه توی تالار. خبری هم که زدین آقا سهند باید توی بخشی که خودت گفتی باشه. دیگه زحمتشو خودتون بکشین. در مورد مسابقه عکس که فرمودین اتفاقا همین چند وقت پیش صحبتش بود و تصمیمش گرفته شد اما بچه ها عکسی نفرستادن
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک
ارسالها: 483
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Mar 2012
سلام
خیلی دلم گرفته الان که دارم اینا رو مینویسم توی جهرم شیراز هستم خونه ی داییم اینا دعوت بودیم و بالاخره مجبور شدیم که بیایم. امشب وقتی که از بیرون برگشتیم خواستم برم اسمون رو ببینم البته تلسکوپم هم با خودم اورده م بعد وقتی خواستم برم بالای پشت بام داییم و زن داییم که کار داشتن به جز ما خالم اینا هم اونجا بودن هر کی خسته راه بود منم که تنهایی میترسیدم برم بالا از پسرخالم خواستم که بریم بالا اونم بعدش بهم گفت اخه مجبوری خودت رو با این کارای مسخره مشغول کنی(این پسرخالم همونیه که جلوش سوتی دادم یه مجموعه ستاره رو با هواپیما اشتباه گرفتم) بعدشم ادامه داد که بابا مییای ما رو میبری بالا پشت بام بعدش لامپ کوچه رو میبینی میگی سفینه مجودات فضایی!
من خیلی ناراحت شدم اوصلا ادمی نیستم که کسی حرفی رو بهم بزنه بهم بر بخوره ولی از اینکه اون به رصد کردن گفت کار مسخره خیلی ناراحت شدم ولی به خاطر خستگی بین راه و اینجور مسائل حسابی اعصابم خورد بود میخواستم گریه کنم بعدش خیلی با ارامش وارد مجلس شدم و کمی بعد اومدم نشستم پای کامپیوتر و توی نت چرخ زدن .
الان که دارم اینا رو مینویسم چشام پر از اشکه و دارم گریه میکنم گریه کردن من هم به خاطر رصد نرفتم نیست بلکه به خاطر اینکه یاد بابابزرگم افتاده بودم و حسابی دلم واسش تنگ شده بود هر موقع به تلسکوپم نگاه میکنم به یاد بابابزرگم اشک توی چشام جمع میشه اخه تلسکوپ رو باباجون واسه تولدم واسم کادو گرفته بود
چقد سخته وقتی عزیزی از دنیا میره و افراد با خاطره اون فرد زندگی میکنن .
الانم یه ارزو میکنم یه ارزوی کوچیک ولی با تمام وجودم امید وارم هیچ کی عزیزش رو از دست نده
تمامی آرزویم دیدار روی تو بود،تو هم برای من بخواه که به ارزویم برسم.
سعدی
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
ارسالها: 317
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2012
هیچ اشکالی نداره هلیا خانوم :razz: ببخشید که این حرف رو میزنم اما حدود 85 درصد ملت ایران از لحاظ علمی و فرهنگی جزو مردمانی از ملتهای جهان سوم حساب میشن. اینو به خاطر این گفتم که مال تو که چیزی نیست من انقدر سوتی دادم و حتی چقدر جلوی جمع مسخرم کردن اما من هم جلوی جمع چنان با بحثهای علمی خابوندم توی گوششون که حتی الان موقعی که به مهمونی میرم و تسکوپ یا دوربینمو و با خودم میبرم اونا رنگشون زرد میشه و هیچی نمیگن و من با خیال راحت یک شب که چه عرض کنم اگر 100 شب خونهاشون بمونم از شب تا صبح با خیال راحت به رصد مشغول میشم انگار من هستم یک لشکر و اونها هستند تنها و بی زبان
hock: میدونی باید باهاشون حرف زد و نشون داد که چقدر این نوع زندگی بی حد و مرز و نامحدود و هرچه بیشتر درونش غوطه ور بشی هی میخوای بیشتر لذت ببری و دنبالش بری در صورتی که زندگی که انسانهای عامه دنبالش هستند با وجود این همه پول و ثروتی که بهش میرسن اما باز هم خسته اند :mad: این تفاوت ما و اوناست
درست کار خیلی زشت و ناپسندی انجام داده آخی کی با دختر خالش همچین کاری رو میکنه اما به دل نگیر میگذره:razz:
ارسالها: 483
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Mar 2012
نه من اصلا مشکلی با اونا ندارم ودر حقیقت اونا خسته ی یه راه طولانی بودن که اومده بودن تا شیراز و به پسرخالم هم حق میدم اگه یکی دیگه جلوی من یه هواپیما رو با یه دسته ستاره اشتباه گرفته بود منمعلوم نبود چقد بهش تیکه مینداختم.
ودلیل اصلی درد و دل کردن من تلسکوپم و یاد هایی که از بابا بزرگم همواره با منه
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
ارسالها: 317
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2012
آره اینطوری هم بهتره اما انسان باید سعی کنه نه از کسی آتو بگیره و نه کسی رو مسخره بکنه یا تیکه بندازه من کاملا با این کارها مخالفم. خیلی ها به خاطر سوتیهایی که دادم منو مسخره میکنن اما من به خاطر سوتیهای ذلالت آوری که اونا دادن کاریشون ندارم و حتی در صورت تکرار به روی اشخاص نمییارم چون به این اعتقاد دارم که گیر بدتر از خودشون میفتند اونوقت که چه حالی ازشون گرفته میشه چونکه واقعا با چشم خودم دیدم:-P میدونی چون نظام آفرینش همینه اگر مسخره کنی مسخره میشی حتی بدتر. اگر بزرگواری کنی در حقت لطف و بزرگواری میشه:p
ارسالها: 2,698
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: Aug 2010
شما بهتره جدی نگیری.
احتمالا بخاطر شرایط روحیتونه (همون فوت پدربزرگ یا یاد ایشون) که یکم حساس شدید.
در ضمن تسلیت میگم. منم پدر بزرگ ها و مادربزرگ هام رو از دست دادم و واقعا دلم برای روز هایی که کنارشون بودم و صحبت کردن باهاشون تنگ شده.
ad:
ارسالها: 483
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Mar 2012
مرسی
درکتون میکنم چون میدونم چقد سخته هنوز تمام اون روز رو که فهمیدم اتفاق افتاده رو فراموش نمیکنم
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
سلام
هلیا جان عزیزم جدای اینکه دلتنگ پدر بزرگت هستی و درکش میکنم چون من هم 7سالی میشه دلتنگ مادربزرگمم.
ad:
ad:
ad: درمورد اطرافیان هم...
میدونی من یه دوربین دوچشمی داشتم 70*15که خییییییلی دوستش داشتم اما به خاطر این افکار شکسته شد؟؟ میدونی تا یک سال همه تیکه های عدسی هاش که شکسته شده بودنو داشتم اما دیدم فایده نداره. باید برای اینکه مردم کشورمون رو متوجه علمی کنیم که جزوی از تمدن ماست باید ناراحتی هایی رو تحمل کنی.
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک
ارسالها: 483
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Mar 2012
درست 11 روز مونده بود به کنکور تجربی بابابزرگم اینجوری شد
به خاطر این خوب یادم مونده که من یه خاله کنکوری دارم
خیلی سخته ادم 11 روز قبل از کنکورش بخواد باباش رو از دست بده
در مورد پسرخالم که امروز دید خیلی از دستش ناراحتم به خاطر حرف دیشبش اومد و ازم معذرت خواهی کرد
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
ارسالها: 987
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: Aug 2011
منم تسلیت میگم............ غم سختیه
نجومبرترینعلم دنیاست ...