ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
با سلام.
این تاپیک در مورد گزارش رصد انجمن کاشمره نه ...
دوستان لطف کنید که تبریکات و... رو به صورت پیام خصوصی ارسال کنید اینطوری تاپیک ها هم شلوغ نمشه. پس ارسالهای احوال پرسی روحذف کنید و در صورت حذف نکردن تا 12 ساعت دیگه حذف میشن.
با تشکر
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک
ارسالها: 116
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: Dec 2010
سلااااااام به همگی.
بدون شک همه ما رصد های مختلفی رفتیم و خاطره های به یاد موندنی زیادی داریم.
اگه هرکی حداقل یه خاطره بگه خیلی جالب میشه.
حالا که هوا سرد شده و رصد ها کمتر شده بیایم یادی از خاطره ها کنیم!
ممنونم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
زانکه جان کند دلم عمر حسابش کردم
ارسالها: 116
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: Dec 2010
همین امسال 3تا اتوبوس بودیم که رفتیم واسه بارش شهابی برساوشی.ساعت 2 بود که یه آذر گوی دیدیم که باید بگم جای همتون خالی.خیلی خیلی زیبا بود به قدری بزرگ بود که همه اسمون روشن شد و ما سایه خودمونو میدیدیم.حتی سگی که اونجا بود از شدت نورش ترسید و پارس میکرد :lol: بعد این آذرگوی رفت بشت یه کوه به طوری که ما سایه کوه دیدیم.خیلی احتمال دادیم که رسیده باشه به زمین.6نفر شدیم و با یه ماشین رفتیم دونبالش بلکه شاید بیداش کردیم.منطقه ای که بودیم منطقه بمو بود (منطقه حفاظت شده بر از حیوانات وحشی!!!).چشمتون روز بد نبینه تو راه انواع روباه و عقرب و گراز!!! دیدیم بالاخره به جایی که میخواستیم رسیدیم از دور تو دل کوه یه نور میدیدیم ولی جرات نمیکردیم بیاده بشیم! گفتیم بریم وقتی هوا گرگ و میش شد بیایم تو راه برگشتن یه دفعه از دل تاریکی یه موتور جلومون ظاهر شد وای وای وای ادم که چه عرض کنم غووول بودن! ما هم 6تا فوفول و تنها وسیله دفاعیمون گرین لیزر بود اونا هم با انواع و اقسام چوب و چماق!!! بعد که به اهالی اون روستا که اشنا بودن گفتیم گفتن برین خدارو شکر کنین ...... همراتون نبود به خاطره همین اول جلومونو گرفتن بعد ولمون کردن :
بالاخره هوا تاریک و روشن شد این دفعه با یکی از اهالی اونجا و یه تفنگ شکاری رفتیم.اصلا نمیخواستیم بی خیالش بشیم.
بعد که رسیدیم دیدیم یه اینه بزرگ اونجا بود که داشن نوووووور یه کارخانه دور منعکس میکرد :lol: :lol: :lol: :evil: :evil: :x :x
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
زانکه جان کند دلم عمر حسابش کردم
ارسالها: 4
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Feb 2010
اساس محاسبات انجام شده از سوی موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران در ساعت 13 و 11 دقیقه گرفت حلقوی خورشید در استان همدان آغاز می شود، اوج این گرفت در ساعت 44 و 12دقیقه رخ داده به طوری که 41 درصد از سطح خورشید دچار گرفتگی شده و در ساعت 11 و14 دقیقه پایان خواهد پذیرفت، آسمان کمی ابری و غبار آلود در نزدیکی افق است! آیا شرایط ایده آل برای برگزاری ویژه برنامه ی گرفت مهیا خواهد شد یا…
خوشبختانه پس از گذشت مدت زمانی کوتاه شرایط آب و هوایی تا حدودی رضایت بخش شد و امکان رویت و ثبت این گرفت را برای علاقه مندان و عکاسان را فراهم آورد، علاقه مندان در پشت بام مرکز اخترشناسی ابن صلاح همدان با بهره گیری از تجهیزات اپتیکی که شامل 3 تلسکوپ 10 اینچی دابسونی بود به رصد زیبایی های این گرفت مشغول شدند،در خلال اجرای این برنامه علاقه مندان سوالاتی را پیرامون چگونگی رخ دادن پدیده ی خورشید گرفتگی، شرایط و انواع مختلف آن از کارشناسان و اعضای مرکز مطرح کرده و این عزیزان به پاسخگویی سوالات ایشان پرداختند.
تا ساعت 20 و 12 دقیقه برنامه به خوبی پیش رفت تا اینکه ابری شدن هوا باعث عدم ادامه ی این روند شده و عملا امکان ثبت و رویت لحظه ی اوج و پایان این گرفت میسر نشود.
از نکات قابل توجه این برنامه در بخش رصدی مشاهده ی مجموعه ای از لکه های خورشیدی در قسمت های میانی سطح خورشید بود که زیبایی خاصی را به این گرفت بخشید و تبدیل به یکی از سوژه های جذاب برای عکاسان این برنامه شد.
در پایان شایسته است از زحمات پرسنل محترم مرکز و همکاری و مشارکت اعضا و کلیه ی عزیزانی که در این برنامه حضور داشتند قدردانی کنیم.
Wonderful Aurora
ارسالها: 203
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: Apr 2010
سلام به همه كاربران محترم.
در اين جا خاطره هاي خود را در رابطه با نجوم بگوييد.خاطره هايي مثل رصد كردن و...
اگر چه خوب و بد باشند غمگين و شاد و... :wink:
در زير آسمان كوير به سر ميبرم.....
و اين داستان آسمان است و همچنان ادامه دارد ....
آسمان بالاي سرم
شيري و آسمان دلم
سبز است .....
سر بزنيد :
http://www.lootsky.blogveb.com
ارسالها: 27
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: May 2010
سلام دوستان عیدتون مبارک
تو گروه ما خاطره زیاده جدیدترینش همین دیشب بود که دخترای نجوم همه خونه یکی از بچه ها جمع شدیم که رصد کنیم که از قضا مدام از خونه همسایه صدا میومد و انگار دارن میکوبن به دیوار اونم از ساعت 12 شب تا 3 !!!!!! از طرفی هم ترسیده بودیم هم حوصلمون سر رفته بود :wink: با بچه ها تصمیم گرفتیم زنگ بزنیم 110 که اونا هم نامردی نکردن تندی اومدن رفتن بالای دیوار دیدن چیزی نیست رفتن خونه همسایه دیدن تا بچه شون بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دو گوش داریم و یک زبان،برای اینکه بیشتر بشنویم و کمتر بگوییم.
ارسالها: 442
موضوعها: 27
تاریخ عضویت: Aug 2010
سلام. سال نو مبارک.
خاطره من مربوط میشه به رصدی که خرداد 89 رفتیم. قرار بود 40 نفر دانشجو رو ببریم رصد.چون زمان رصد با زمان فورجه امتحانات یکی بود هیچ کدوم از ثبت نام کنندهها نیومدن. ما هم مجبور شدیم بریم در خابگاه چند نفری رو جور کنیم تا اون همه هزینه تلف نشه. خلاصه 15 تا دانشجو که فکر کنم ماه رو هم نمیتونستن توو آسمون تشخیص بدن رو جمع کردیم و رفتیم. جالب اینجا بود که وقتی رسیدیم رصدگاه همه اونا فکر میکردن کهکشان راه شیری ابر توو آسمونه!!! هر چی ما میگفتیم این کهکشان هست اونا با قاطعییت میگفتن که ابره...
از ما انکار و از اونا اصرار
:lol: :lol: :lol:
ارسالها: 203
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: Apr 2010
واقعا :?: :!:
جالبه :!:
در زير آسمان كوير به سر ميبرم.....
و اين داستان آسمان است و همچنان ادامه دارد ....
آسمان بالاي سرم
شيري و آسمان دلم
سبز است .....
سر بزنيد :
http://www.lootsky.blogveb.com
ارسالها: 203
موضوعها: 11
تاریخ عضویت: Apr 2010
سلام .
دیگه خاطره ای نیست :?: :?:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر چه نور بیشتر باشد ، سایه عمیق تر است .
گوته
در زير آسمان كوير به سر ميبرم.....
و اين داستان آسمان است و همچنان ادامه دارد ....
آسمان بالاي سرم
شيري و آسمان دلم
سبز است .....
سر بزنيد :
http://www.lootsky.blogveb.com
ارسالها: 2,100
موضوعها: 92
تاریخ عضویت: Jun 2007
خب منم یه خاطره بگم ( البته فکر کنم تکراریه )
2 سال پیش شاگردام رو قرار بود ببریم رصد بیرون شهر ، مدیر پژوهشسرا گفت اتوبوس بیرونه برید سوار شید ( ولوو نو و تمیز )
ما هم رفتیم همه رو سوار کردیم ( حدود 30 نفر )
منم تلسکوپ ها رو توی بار جا زدم ( 150 تال - 8 اینج eq5 )
بعدش دیدم این شاگرد راننده میگه خب چطوری ؟ بچه شیرازی ؟ کی راه میفتیم و ...
بعد راننده اومد پرتمون کرد پایین گفت برین پایین این اتوبوس مسافربری آبادان شیرازه ، اشتباه سوار شدین
خلاصه با کلی دردسر و آبرو ریزی همه رو پیاده کردیم . بعد دیدیم که اتوبوس قراضه اومد و باهاش رفتیم
:lol: :lol: :lol: :lol: