06-26-2007, 03:17 AM
]از این که به زبان گفتار تعریف میکنم :
آقا بعد از ظهر بود ما هم که الاف بودیم تلسکوپ یا همون لوله بیخاصیتمون رو آوردیم توی حیاط ما هم که یه چشممون به آسمون بود و یه چشممون یه ساعت خلاصه چندتا عکس از لحظه ی اختفا هم گرفتیم که یکیشون دقیقا لحظه ی اختفا بود . اما یه ساعت گذشت تقریبا هوا تاریک بود لوله رو آوردم توی کوچه با بروبچ بیکار محله نشستیم به رصد ماه که یی هو زهره اومد بیرون آقا جاتون خالی عجب لحظه ای بود ما هم امون ندادیم عکس گرفتیم که عکس توی همین سایت هست به اسم افشار اما مشکل این بود که بروبچ از شدت هیجان نگذاشتن لحظه ی بیرون امدن زهره رو یادداشت کنم . خلاصه ای هم ماجرای ما بود .
از این که نوشته های مرا خواندید ممنونم .
آقا بعد از ظهر بود ما هم که الاف بودیم تلسکوپ یا همون لوله بیخاصیتمون رو آوردیم توی حیاط ما هم که یه چشممون به آسمون بود و یه چشممون یه ساعت خلاصه چندتا عکس از لحظه ی اختفا هم گرفتیم که یکیشون دقیقا لحظه ی اختفا بود . اما یه ساعت گذشت تقریبا هوا تاریک بود لوله رو آوردم توی کوچه با بروبچ بیکار محله نشستیم به رصد ماه که یی هو زهره اومد بیرون آقا جاتون خالی عجب لحظه ای بود ما هم امون ندادیم عکس گرفتیم که عکس توی همین سایت هست به اسم افشار اما مشکل این بود که بروبچ از شدت هیجان نگذاشتن لحظه ی بیرون امدن زهره رو یادداشت کنم . خلاصه ای هم ماجرای ما بود .
از این که نوشته های مرا خواندید ممنونم .