06-29-2009, 09:44 PM
سلام
شعر زیر از آقای شهرام زمانی از لارستان می باشد که در بخش نظرات وبلاگ من قرار داده بودند و البته بسیار زیباست:
به نام آفریننده ی زیبایی
من یکی از علاقمندان آسمان شب و نجوم هستم و این شعر را که درباره آسمان شب سروده ام تقدیم می دارم
شب چو فرا رسد بسی جلوه ی حق نگر در آن
یا به قراولان نگر یا که به سوی فرقدان
بین تو به کرسی آن زمان ذات سپهر را چنان
آنکه ز بهر او بود لیل و نهار یسجدان
هیبت حق درون شکافت روح به آسمان شتافت
صورت جبار نگر در پی ممسک العنان
صورت زانوزده بین در بر اوست بر زمین
خاک بساید به جبین جاثیه اندر آسمان
این همه نقش بر فلک از چه نموده کرده حک
حوت و حمل دلو و اسد سنبله جوزا سرطان
رب ثریا بود او خدای شعرا بود او
باز نتابد سر از او گردش دوره و زمان
خوشتر از آن دم نبود کاین دل و جان پر بکشد
تا برسد به کوی حق یک شود این دو توامان
بیش نگر ز بهر رب گاه به روز و گه به شب
گه به سجود کائنات گه به سکوت کهکشان
شهرام زمانی از لارستان
شعر زیر از آقای شهرام زمانی از لارستان می باشد که در بخش نظرات وبلاگ من قرار داده بودند و البته بسیار زیباست:
به نام آفریننده ی زیبایی
من یکی از علاقمندان آسمان شب و نجوم هستم و این شعر را که درباره آسمان شب سروده ام تقدیم می دارم
شب چو فرا رسد بسی جلوه ی حق نگر در آن
یا به قراولان نگر یا که به سوی فرقدان
بین تو به کرسی آن زمان ذات سپهر را چنان
آنکه ز بهر او بود لیل و نهار یسجدان
هیبت حق درون شکافت روح به آسمان شتافت
صورت جبار نگر در پی ممسک العنان
صورت زانوزده بین در بر اوست بر زمین
خاک بساید به جبین جاثیه اندر آسمان
این همه نقش بر فلک از چه نموده کرده حک
حوت و حمل دلو و اسد سنبله جوزا سرطان
رب ثریا بود او خدای شعرا بود او
باز نتابد سر از او گردش دوره و زمان
خوشتر از آن دم نبود کاین دل و جان پر بکشد
تا برسد به کوی حق یک شود این دو توامان
بیش نگر ز بهر رب گاه به روز و گه به شب
گه به سجود کائنات گه به سکوت کهکشان
شهرام زمانی از لارستان