04-27-2009, 12:56 PM
سلام
والله ما که جز خوبی و پیشرفت چیزی ندیدیم.
اصلا حرفهاتونو قبول ندارم.
خیلی بهتر از قبلی ها بود. ماراتن قبلی ها خوب بود که هر لحظه میگفتیم الانه که از بالاب بام کاروانسرا بیفتیم؟
کی گفته امکانات نداشتن. خدا شاهده آخر امکانات بودن!
30 چادر داشتن که اگه اونا نبودن، منی که آموزشی بودم و میخواستم بخوابم از سزما یخ زده بودم.
اصلا کجای ایران رصدگاه داره؟ حالا به این تنها سرمایمون گیر دادین. گروههایی که کارها رو انجام میدادن خودشونو کشتن. هیچکی حواسش بهشون بود؟ اون شب آخری ما پسرها توی مدرسه امام رضا (ع) یک پارتی کامل داشتیم. همه پسرهای ماراتن میدونن. اینقدر بهمون رسیدن. 4 تا حموم داشتیم، ضبط صوت، تلویزیون، یک عالمه پریز برق 25 تا، آب سرد کن... اینهمه بود. بازم میگید امکانات نداشتیم؟
سالهای پیش رو یادتون نمیاد؟ میدونید ما شهرستانیها چی کشیدیم؟ توی تهران برگزار میشد بهتون خوش میگذشت آره؟ سالهای پیش اونقدر ساعت تو راه بودیم، مارتن رو شرکت میکردیم، دوباره اونقدر ساعت تو راه بودیم و برمیگشتیم. استراحتی در کار نبود.
اما تو این ماراتن خیلی راحتتر بودیم.
پسرهای تالار بیان به همه میگن به ما چقدر خوش گذشت. تو کدوم یکی از ماراتن ها فوتبال بازی کردین، کدوم یکیشون والیبال و بسکتبال میتونستیم بازی کنیم؟ اصلا فرصتش رو داشتیم.
برای غذا که میرفتیم هرچقدر که میخواستیم خودمون برمیداشتیم. پتوهایی رو که روی خودمون مینداختیم از توی پلاستیک درمیاوردیم. نو بود.
دخترا هم تا اونجا که من از هم گروهیهام شنیدم بردنشون خوابگاه. کدوم یکی از ماراتنها اینا رو داشتیم؟
کادر اجرایی، تیم پزشکی، گروه تدارکات .........
دیگه نمیدونم بیشتر از این ممکن بود. بنده خداها... از پسرها بپرسین. اینقدر بهمون خوش گذشت آخری رفتیم ازشون تشکر کردیم.....
چی بیشتر از این میخواستیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
والله ما که جز خوبی و پیشرفت چیزی ندیدیم.
اصلا حرفهاتونو قبول ندارم.
خیلی بهتر از قبلی ها بود. ماراتن قبلی ها خوب بود که هر لحظه میگفتیم الانه که از بالاب بام کاروانسرا بیفتیم؟
کی گفته امکانات نداشتن. خدا شاهده آخر امکانات بودن!
30 چادر داشتن که اگه اونا نبودن، منی که آموزشی بودم و میخواستم بخوابم از سزما یخ زده بودم.
اصلا کجای ایران رصدگاه داره؟ حالا به این تنها سرمایمون گیر دادین. گروههایی که کارها رو انجام میدادن خودشونو کشتن. هیچکی حواسش بهشون بود؟ اون شب آخری ما پسرها توی مدرسه امام رضا (ع) یک پارتی کامل داشتیم. همه پسرهای ماراتن میدونن. اینقدر بهمون رسیدن. 4 تا حموم داشتیم، ضبط صوت، تلویزیون، یک عالمه پریز برق 25 تا، آب سرد کن... اینهمه بود. بازم میگید امکانات نداشتیم؟
سالهای پیش رو یادتون نمیاد؟ میدونید ما شهرستانیها چی کشیدیم؟ توی تهران برگزار میشد بهتون خوش میگذشت آره؟ سالهای پیش اونقدر ساعت تو راه بودیم، مارتن رو شرکت میکردیم، دوباره اونقدر ساعت تو راه بودیم و برمیگشتیم. استراحتی در کار نبود.
اما تو این ماراتن خیلی راحتتر بودیم.
پسرهای تالار بیان به همه میگن به ما چقدر خوش گذشت. تو کدوم یکی از ماراتن ها فوتبال بازی کردین، کدوم یکیشون والیبال و بسکتبال میتونستیم بازی کنیم؟ اصلا فرصتش رو داشتیم.
برای غذا که میرفتیم هرچقدر که میخواستیم خودمون برمیداشتیم. پتوهایی رو که روی خودمون مینداختیم از توی پلاستیک درمیاوردیم. نو بود.
دخترا هم تا اونجا که من از هم گروهیهام شنیدم بردنشون خوابگاه. کدوم یکی از ماراتنها اینا رو داشتیم؟
کادر اجرایی، تیم پزشکی، گروه تدارکات .........
دیگه نمیدونم بیشتر از این ممکن بود. بنده خداها... از پسرها بپرسین. اینقدر بهمون خوش گذشت آخری رفتیم ازشون تشکر کردیم.....
چی بیشتر از این میخواستیم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!