04-13-2009, 05:20 PM
كتاب جرج اليس بسيار عاليه. ولي كتابهاي ديگري هم هستند. مباني اينها رو در فيزيك مدرن بايد خوند كه كمي به زبان سادهتره. ولي توضيح كوتاه اين كه:
زمان كه تعريف قرارداديش معلوم و تعريف فيزيكياش هم باز هم معلوم كه اينها يك مفهوم با دو كاربرد متفاوت هستند.
ولي در مورد فضا: از دوران باستان مسألهي هندسهي فضا و شكل اون مطرح بوده. سه بعد شناخته شده همونيه كه ما هستيم و در اوم هم زندگي ميكنيم. تا اواخر قرن نوزدهم فيزيك كلاسيك سيطرهي مطلق بر ديدگاه فيزيكدانان داشت. و البته مفاهيمي چون محدودهي سرعت نور هم مطرح نشده بود. بنابراين ايندو از هم جدا بودند. يعني زمان هيچ ربطي به مكان يا موقعيت يا هندسه نداشت.
ولي اتفاقي كه در اواخر نوردهم در فيزيك نظري مي افته توسط لورنتس و ديگران نشون ميده نخير مثل اينكه زياد هم نميشه روي اين ديدگاه تكيه كرد. و بالاخره آينشتاين خلاقيت به خرج ميده و نكاتي رو كه تا اون موقع بدست آمده بود جمع بندي ميكنه و نشون ميده كه يك رويداد در 4 بعد تعريف ميشه. و زمان بعد چهارمه به صورت الزام بايد وارد بشه. چون جدا نيست از مكان.
تبديلات لورنتس رو نگاهي بندازيد. و اينجا بدو كه مينكوفسكي كه شايد اسمش رو شنيده باشيد اومد نمودار فضا-زمان رو براي يك رويداد نوشت. اين رويداد كه هم دائم نام مي برم هرچيزي ميتونه باشه. حتي شما كه روي صندلي نشستيد ولي زمان داره ميگذره. ياتغيير مكان و غيره. در حقيقت وقتي دو دستگاه ناظر هستند و يكي اون يكي رو نگاه ميكنه زمان و محدوديت زمان نقش اصلي رو بازي ميكنند و اينطور ميشه كه بايد زمان رو در نظر گرفت. و اين فلسفهي نسبيت خاص بود.
زمان كه تعريف قرارداديش معلوم و تعريف فيزيكياش هم باز هم معلوم كه اينها يك مفهوم با دو كاربرد متفاوت هستند.
ولي در مورد فضا: از دوران باستان مسألهي هندسهي فضا و شكل اون مطرح بوده. سه بعد شناخته شده همونيه كه ما هستيم و در اوم هم زندگي ميكنيم. تا اواخر قرن نوزدهم فيزيك كلاسيك سيطرهي مطلق بر ديدگاه فيزيكدانان داشت. و البته مفاهيمي چون محدودهي سرعت نور هم مطرح نشده بود. بنابراين ايندو از هم جدا بودند. يعني زمان هيچ ربطي به مكان يا موقعيت يا هندسه نداشت.
ولي اتفاقي كه در اواخر نوردهم در فيزيك نظري مي افته توسط لورنتس و ديگران نشون ميده نخير مثل اينكه زياد هم نميشه روي اين ديدگاه تكيه كرد. و بالاخره آينشتاين خلاقيت به خرج ميده و نكاتي رو كه تا اون موقع بدست آمده بود جمع بندي ميكنه و نشون ميده كه يك رويداد در 4 بعد تعريف ميشه. و زمان بعد چهارمه به صورت الزام بايد وارد بشه. چون جدا نيست از مكان.
تبديلات لورنتس رو نگاهي بندازيد. و اينجا بدو كه مينكوفسكي كه شايد اسمش رو شنيده باشيد اومد نمودار فضا-زمان رو براي يك رويداد نوشت. اين رويداد كه هم دائم نام مي برم هرچيزي ميتونه باشه. حتي شما كه روي صندلي نشستيد ولي زمان داره ميگذره. ياتغيير مكان و غيره. در حقيقت وقتي دو دستگاه ناظر هستند و يكي اون يكي رو نگاه ميكنه زمان و محدوديت زمان نقش اصلي رو بازي ميكنند و اينطور ميشه كه بايد زمان رو در نظر گرفت. و اين فلسفهي نسبيت خاص بود.
Science is a way of trying not to fool yourself. The first principle is that you must not fool yourself, and you are the easiest person to fool. Richard Feynman