11-10-2012, 07:29 PM
بنام خداوند خورشيد و ماه/ كه دل را بنامش خرد داد راه
خداوند كيوان و گردان سپهر/ فروزنده ماه و ناهيد و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست /نگارنده برشده پيكرست
به بينندگان آفريننده را /نبينى مرنجان دو بيننده را
نيابد بدو نيز انديشه راه /كه او برتر از نام و از جايگاه
خداوند هستى و هم راستى /نخواهد ز تو كژّى و كاستى
خداوند بهرام و كيوان و شيد /ازويم نويد و بدويم اميد
ستودن مر او را ندانم همى/ از انديشه جان بر فشانم همى
ازو گشت پيدا مكان و زمان/ پى مور بر هستىء او نشان
ز گردنده خورشيد تا تيره خاك/ دگر باد و آتش همان آب پاك
بهستىء يزدان گواهى دهند/ روان ترا آشنايى دهند
ز هرچ آفريدست او بىنياز /تو در پادشاهيش گردن فراز
ز دستور و گنجور و از تاج و تخت/ ز كمّى و بيشى و از ناز و بخت
همه بىنيازست و ما بندهايم /بفرمان و رايش سر افگندهايم
فردوسی
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2