ادامه قسمت قبل
فردوسی طوسی در شاهنامه اش در این خصوص گفته است:
کنـــــون بشــــــنو از گنگ دژ داســتان /بدین داستان بـــاش هـــــم داسـتان
که چون گنگ دژ در جهان جای نیست /بدان ســـان زمینی دلارای نـیست
کـــــه آن را ســـــیاوش بـــر آورده بود / بسی اندر او رنجـــها بـرده بـــود
بیـــــک ماه زان روی دریـــای چــــین /کنان بام گشت آن زمـان را زمین
سومین سندی که مربوط به قرن پنجم هجری می باشد، کتاب «تاریخ سیستان» است که د رخصوص معرفی نیمروز می گوید: « اما حکمای علم جهان را بخشش کردند بر، برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز. و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق، از آن جا که خورشید به کوتاه ترین روزی برآید و از سوی مغرب، از آنجا که به بلندترین روزی فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد.
نکته قابل تأمل و مبهم این است که در عرض جغرافیایی 67 درجه شرقی و بین قندهار و غزنی که سابق جزئی از سرزمین وسیع سیستان بوده، بر فراز تپه ای بلند و خاکی جایگاهی قرار دارد موسوم به زیارت قلات بابا که بی ارتباطبا واژه کلات نبوده ونواحی اطراف آن نیز به زابل معروف است. زابل موجود در زاهدان ایران نیز در کنار تپه ای بلند قرار دارد و بر فراز آن قبری وجود دارد که مردم محل آن را قبرزرتشت می نامند. این تپه در نزدیکی نصف النهار 62 درجه شرقی بین نیمروز و زرنج افغانی و زابل ایرانی قرار دارد. فاصله تپه تا زابل 45 کیلومتر و تا شهر زرنج 10 کیلومتر است. و بنام رصد خانه زرتشت معروف شده است. «اگر همین خط نیمروزی 62 درجه را به سمت شمال ادامه دهیم در سرزمین خوارزم و نزدیکی دریاچه آرال به ساختمانی بنام قوی قریلگان قلعه می رسیم که به گفته س. پ. تولستوف باستان شناس روس این بنا یک رصدخانه بوده است و قدیمی ترین ستاره یاب "استرلاب" یا اصطرلاب دنیا نیز از همین منطقه کشف شده است.»
بنابراین اگر به واژه های زابل، زابلستان، زاول و زاولستان دقت کرده و ارتباط آن را با مفهوم زوال و مزوله به معنی شاخص خورشیدی و عبارت عامیانه وطنی مان یعنی زوال کردن روز موردمطالعه قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که زابل یا زاول با مفهوم رسیدن آفتاب به بلندترین قسمت آسمان یک منطقه و پس از آن کوتاه شدن روز و به طرف شب حرکت کردن آن یعنی زوال و نابودی روز همگی با همدیگر گره خوردگی معنایی داشته و این که رصد خانه زرتشت در کدام منطقه قرار دارد جای بحث و مطالعه دارد. آیا در زابل ایرانی بوده و در بالای تپه نزدیک آن قرار دار؟ یا در زابل افغانی و بر بلندای قلات ایجاد شده بوده است؟
ادامه ندارد
پایان
فردوسی طوسی در شاهنامه اش در این خصوص گفته است:
کنـــــون بشــــــنو از گنگ دژ داســتان /بدین داستان بـــاش هـــــم داسـتان
که چون گنگ دژ در جهان جای نیست /بدان ســـان زمینی دلارای نـیست
کـــــه آن را ســـــیاوش بـــر آورده بود / بسی اندر او رنجـــها بـرده بـــود
بیـــــک ماه زان روی دریـــای چــــین /کنان بام گشت آن زمـان را زمین
سومین سندی که مربوط به قرن پنجم هجری می باشد، کتاب «تاریخ سیستان» است که د رخصوص معرفی نیمروز می گوید: « اما حکمای علم جهان را بخشش کردند بر، برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز. و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق، از آن جا که خورشید به کوتاه ترین روزی برآید و از سوی مغرب، از آنجا که به بلندترین روزی فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد.
نکته قابل تأمل و مبهم این است که در عرض جغرافیایی 67 درجه شرقی و بین قندهار و غزنی که سابق جزئی از سرزمین وسیع سیستان بوده، بر فراز تپه ای بلند و خاکی جایگاهی قرار دارد موسوم به زیارت قلات بابا که بی ارتباطبا واژه کلات نبوده ونواحی اطراف آن نیز به زابل معروف است. زابل موجود در زاهدان ایران نیز در کنار تپه ای بلند قرار دارد و بر فراز آن قبری وجود دارد که مردم محل آن را قبرزرتشت می نامند. این تپه در نزدیکی نصف النهار 62 درجه شرقی بین نیمروز و زرنج افغانی و زابل ایرانی قرار دارد. فاصله تپه تا زابل 45 کیلومتر و تا شهر زرنج 10 کیلومتر است. و بنام رصد خانه زرتشت معروف شده است. «اگر همین خط نیمروزی 62 درجه را به سمت شمال ادامه دهیم در سرزمین خوارزم و نزدیکی دریاچه آرال به ساختمانی بنام قوی قریلگان قلعه می رسیم که به گفته س. پ. تولستوف باستان شناس روس این بنا یک رصدخانه بوده است و قدیمی ترین ستاره یاب "استرلاب" یا اصطرلاب دنیا نیز از همین منطقه کشف شده است.»
بنابراین اگر به واژه های زابل، زابلستان، زاول و زاولستان دقت کرده و ارتباط آن را با مفهوم زوال و مزوله به معنی شاخص خورشیدی و عبارت عامیانه وطنی مان یعنی زوال کردن روز موردمطالعه قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که زابل یا زاول با مفهوم رسیدن آفتاب به بلندترین قسمت آسمان یک منطقه و پس از آن کوتاه شدن روز و به طرف شب حرکت کردن آن یعنی زوال و نابودی روز همگی با همدیگر گره خوردگی معنایی داشته و این که رصد خانه زرتشت در کدام منطقه قرار دارد جای بحث و مطالعه دارد. آیا در زابل ایرانی بوده و در بالای تپه نزدیک آن قرار دار؟ یا در زابل افغانی و بر بلندای قلات ایجاد شده بوده است؟
ادامه ندارد
پایان
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2