ادامه قسمت قبل
نقطه مقابل این وضعیت اولین روز بهار، یعنی اولین روز از ماه « فره شی» یا فره وشی اوستائی، فروردین ماه فارسی و برج حمل عربی می باشد؛ یعنی زمین از انقلاب سرد و زمستانی خارج شده و به اعتدال بهاری وارد می گردد که مدت 92 روز و 21 ساعت را در برگرفته تا اینکه به انقلاب تابستانی وارد شده و مدت آن 93 روز و 14 ساعت می باشد. و طولانی ترین روز سال و فصل جدایی بهار و تابستان و نقطه مقابل شب یلدا می باشد. که بدلیل طولانی بودن آن به « روزگار» یعنی عصر و زمان موسوم است. و مجموع همه اینها می شود 365 روز و 6 ساعت. یعنی یک سال کامل خورشیدی اوستائی . از مطالب بالا به این نتیجه می رسیم که قرنها قبل از گالیله ایتالیایی، پیروان آئین میترائی و کیش زرتشتی هم به کرویت زمین پی برده و هم مرکزیت خورشید در کهکشان را می دانستند. و اساس سال اوستائی بر مبنای گردش زمین به دور خورشید استوار بوده است. بطوری که دکتر حسن عباسی در همان منبع قبلی می نویسد: « زرتشت بلخی در رصد خانه نیمروز و در سن 48 سالگی، حلول آفتاب را به « برج بره » که همان «برج حمل» مروج در زبان دری فعلی است و مطابق با اول نوروز هر سال هجری خورشیدی می باشد رصد کرده است.» و بر همین اساس تقویم یا جنتری یزدگردی باستانی را اصلاح کرده است. البته تاریخ یزدگردی باستانی هیچ ارتباطی با یزدگرد پادشاه ساسانی ندارد و این همان تاریخ باستانی اوستائی هاست ، که بر اساس آن بزرگترین واحد زمان را «سده» نام نهادند که تحت همین عنوان جشنی بنام جشن سده سابق رواج داشت. هر سده مرکب از یکصد سال خورشیدی اوستائی بود و امروزه اصطلاح عربی «قرن» جای آن را اشغال کرده است. هر سال اوستائی به چهار موسم بنامهای « بِهار» یا نَوبِهار و بِهاران، « تابستان » به معنی فراوانی تابش خورشید ( که با مفهوم انقلاب تابستانی امروزی کاملاً مطابق است)، « پاییز » ، پائیز ، پاریز یا پائیزان و پاریزان یعنی موسمی که برگها به پای درختان می ریزند. و یا سایه ها کوتاه شده و به پایه ها می رسند؛ و بلاخره « زَمِستان » به مفهوم موسم فراوانی زمهریر و شدت سرما تقسیم می شد.که همه این نامها تا به امروز رواج داشته و به دست ما رسیده است. هر موسم یا فصل اوستائی شامل سه ماه 31 روزه بنامهای ذیل بود:
1-فره شی مطابق با فروردین ماه فارسی و برج حمل عربی مروج در زبان دری امروزی
2-اشی وهیشتا مطابق با اردیبهشت ماه فارسی و برج ثور عربی
3-موروَتات مطابق با خرداد ماه فارسی و برج جوزای عربی
4-تیشتریه مطابق با تیرماه فارسی و برج سنبله عربی
5-اَمِرتات مطابق با مرداد ماه فارسی و برج اسد عربی
6-خَشَتَرَوئیریه مطابق با شهریور ماه فارسی و برج سنبله عربی
7-میثر،میثره یا میترا مطابق با مهر ماه فارسی و برج میزان عربی
8-اَپَم مطابق با آبان ماه فارسی و برج عقرب عربی
9-آثَر مطابق با آذر ماه فارسی و برج قوس عربی
10-دِئوش مطابق با دی ماه فارسی و برج جدّی عربی
11-وهومَنَن مطابق با بهمن ماه فارسی و برج دلو عربی
12-سپنت آرمیتی مطابق با اسفند ماه فارسی و برج حوت عربی رایج در زبان دری امروزی
همچنان هر ماه را نیز به چهار هفته 7 روزه بنام های زیر تقسیم کرده بودند:
1-کیوان شید یا شنبه
2-مهرشید یا یک شنبه
3-مهشید یا دوشنبه
4-بهرام شید یا سه شنبه
5-تیرشید یا چهار شنبه
6-اورمزدشید یا پنج شنبه
7-ناهید شید یا جمعه هفته را به 7 شبانه روز دوهنگامه تقسیم کردند.
شب هنگام را به 2 گاه یعنی شبانگاه و سحرگاه و روزهنگام را نیز به 2 گاه یعنی پگاه و شامگاه تقسیم نموده و میانه هر کدام را نیمه شب یا نیم شب و نیمه روز یا نیمروز مسّمی ساختند. مجموعه ای از 30 یا 31 شبانه روز را نیزماه می گفتند.ادامه دارد............
نقطه مقابل این وضعیت اولین روز بهار، یعنی اولین روز از ماه « فره شی» یا فره وشی اوستائی، فروردین ماه فارسی و برج حمل عربی می باشد؛ یعنی زمین از انقلاب سرد و زمستانی خارج شده و به اعتدال بهاری وارد می گردد که مدت 92 روز و 21 ساعت را در برگرفته تا اینکه به انقلاب تابستانی وارد شده و مدت آن 93 روز و 14 ساعت می باشد. و طولانی ترین روز سال و فصل جدایی بهار و تابستان و نقطه مقابل شب یلدا می باشد. که بدلیل طولانی بودن آن به « روزگار» یعنی عصر و زمان موسوم است. و مجموع همه اینها می شود 365 روز و 6 ساعت. یعنی یک سال کامل خورشیدی اوستائی . از مطالب بالا به این نتیجه می رسیم که قرنها قبل از گالیله ایتالیایی، پیروان آئین میترائی و کیش زرتشتی هم به کرویت زمین پی برده و هم مرکزیت خورشید در کهکشان را می دانستند. و اساس سال اوستائی بر مبنای گردش زمین به دور خورشید استوار بوده است. بطوری که دکتر حسن عباسی در همان منبع قبلی می نویسد: « زرتشت بلخی در رصد خانه نیمروز و در سن 48 سالگی، حلول آفتاب را به « برج بره » که همان «برج حمل» مروج در زبان دری فعلی است و مطابق با اول نوروز هر سال هجری خورشیدی می باشد رصد کرده است.» و بر همین اساس تقویم یا جنتری یزدگردی باستانی را اصلاح کرده است. البته تاریخ یزدگردی باستانی هیچ ارتباطی با یزدگرد پادشاه ساسانی ندارد و این همان تاریخ باستانی اوستائی هاست ، که بر اساس آن بزرگترین واحد زمان را «سده» نام نهادند که تحت همین عنوان جشنی بنام جشن سده سابق رواج داشت. هر سده مرکب از یکصد سال خورشیدی اوستائی بود و امروزه اصطلاح عربی «قرن» جای آن را اشغال کرده است. هر سال اوستائی به چهار موسم بنامهای « بِهار» یا نَوبِهار و بِهاران، « تابستان » به معنی فراوانی تابش خورشید ( که با مفهوم انقلاب تابستانی امروزی کاملاً مطابق است)، « پاییز » ، پائیز ، پاریز یا پائیزان و پاریزان یعنی موسمی که برگها به پای درختان می ریزند. و یا سایه ها کوتاه شده و به پایه ها می رسند؛ و بلاخره « زَمِستان » به مفهوم موسم فراوانی زمهریر و شدت سرما تقسیم می شد.که همه این نامها تا به امروز رواج داشته و به دست ما رسیده است. هر موسم یا فصل اوستائی شامل سه ماه 31 روزه بنامهای ذیل بود:
1-فره شی مطابق با فروردین ماه فارسی و برج حمل عربی مروج در زبان دری امروزی
2-اشی وهیشتا مطابق با اردیبهشت ماه فارسی و برج ثور عربی
3-موروَتات مطابق با خرداد ماه فارسی و برج جوزای عربی
4-تیشتریه مطابق با تیرماه فارسی و برج سنبله عربی
5-اَمِرتات مطابق با مرداد ماه فارسی و برج اسد عربی
6-خَشَتَرَوئیریه مطابق با شهریور ماه فارسی و برج سنبله عربی
7-میثر،میثره یا میترا مطابق با مهر ماه فارسی و برج میزان عربی
8-اَپَم مطابق با آبان ماه فارسی و برج عقرب عربی
9-آثَر مطابق با آذر ماه فارسی و برج قوس عربی
10-دِئوش مطابق با دی ماه فارسی و برج جدّی عربی
11-وهومَنَن مطابق با بهمن ماه فارسی و برج دلو عربی
12-سپنت آرمیتی مطابق با اسفند ماه فارسی و برج حوت عربی رایج در زبان دری امروزی
همچنان هر ماه را نیز به چهار هفته 7 روزه بنام های زیر تقسیم کرده بودند:
1-کیوان شید یا شنبه
2-مهرشید یا یک شنبه
3-مهشید یا دوشنبه
4-بهرام شید یا سه شنبه
5-تیرشید یا چهار شنبه
6-اورمزدشید یا پنج شنبه
7-ناهید شید یا جمعه هفته را به 7 شبانه روز دوهنگامه تقسیم کردند.
شب هنگام را به 2 گاه یعنی شبانگاه و سحرگاه و روزهنگام را نیز به 2 گاه یعنی پگاه و شامگاه تقسیم نموده و میانه هر کدام را نیمه شب یا نیم شب و نیمه روز یا نیمروز مسّمی ساختند. مجموعه ای از 30 یا 31 شبانه روز را نیزماه می گفتند.ادامه دارد............
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2