[FONT=&] اگر بخواهیم ریشه نجوم در ادبیات را پیدا کنیم باید ناچار به تاریخ ادبیات رجوع کنیم. بعد از رجوع به تاریخ ادبیات خواهیم فهمید که اولین شاعر پارسی گوی یعنی رودکی به بحث های زیادی اعم از طب،نجوم،و... پرداخته امّا متاسفانه آثار گرانبهای این شاعر ارجمند در آتش بیداد مغول ها سوخته شده و تنها شاید 10 در صد از این آثار باقی مانده. امّا بعد از رودکی استاد پارسی سرایان نجیب زاده، فردوسی را می بینیم که در بیشتر ابیات خود از نام های تیر و مهر و بهرام و کیوان و ... استفاده کرده، به عنوان مثال این استاد سخن در آغاز کتاب خود این چنین می فرماید:[/FONT][FONT=&]
خداوند کیوان و گردان سپهر [/FONT][FONT=&]فروزنده ی ماه و ناهید و مهر[/FONT][FONT=&]
لکن نجوم در ادبیات به صورت گسترده از همان اول وجود داشته ولی نه به صورت تخصصی و فقط نامی از اجسام معروف آسمان برده شده که این اجسام در آن زمان نماد و یا نشانه ی بعضی اسطوره ها بوده به همین دلیل این اسامی به عنوان اسما مقدس در ادبیات جای گرفته اند. مثلاً در شاهنامه اگر نام مهر آمده با ریشه یابی می فهمیم شاعر بزرگ فردوسی به طرزی ماهرانه امّا غیر مستقیم در بعضی مصراع ها بجز در نظر گرفتن نام اصلی جسم به دین مقدس ایرانیان باستان، زرتشت اشاره دارد بنابراین نمی شود بگوییم که نجوم در همان اوایل به صورت تخصصی در ادبیات گنجانده شده است. در تفسیر این ابیات با در نظر گرفتن مصراع های آغازین کتاب در میابیم منظور نجیب زاده پارسی، از خداوند خالق و مخلوق جهان بوده که تمام اشیا یا به قول قرآن مسلمان ها [و هو کلِّ شیٍ العیلم] آفریننده سیارات است که این نجیب زاده با نام های کیوان یا زحل اعراب و سپهر و... اشاره کرده. اگر نگاهی به این دیباچه بیندازیم می بینیم این بیت در سومین بیت جای گرفته در حالی که اولین بیت مدح خدای و دومین بیت اشاره ای به خلقت انسان است و روزی دادن توسط خدا و سومین بیت مستقیماً علم را وارد عرصه دیباچه کرده، در این خلق فردوسی در می یابیم که در آن زمان علم نجوم در جایگاهی والا قرار داشته است.[/FONT][FONT=&] اگر بخواهیم قدمت نجوم تخصصی در ادبیات را مورد کنکاش قرار دهیم شاید به جرئت بتوان گفت که اصلاً تاریخی ندارد چون تماماً نجوم در ادبیات گذشته عوام پسند بوده و شاعر نیز اشعارش را طوری بیان می کرده که خیل عظیم عوام مردم آن را درک کنند و بیستر از اوزانی راحت الهضم و کثیرالستعمال استفاده می کرده و از همه مهم تر شاعر نمی توانسته مقدسات و یا باورهای مردم را به سخره بگیرد؛ بجز اندک مواردی که آن هم فقط مختصر توضیحی در رابطه با اوج و حضیض گفته می شده که بیشتر در اشعار خاقانی و ابن سینا یافت می شود. در اشعار خاقانی چه قصیده و چه غزل ممکن نیست که در 10 صفحه به کلمه هایی در رابطه نجوم بر نخوریم مگر شاعر به مدح شخصی پرداخته باشد، لازم به ذکر است خاقانی یکی از اندک شاعران و بهتر بگویم اولین شعرایی ست که نجوم را به این گستردگی در ادبیات گسترانید.[/FONT][FONT=&] هر وقت نام نجوم در ادبیات می آید پیش خودمان فکر می کنیم در مورد مسائل معمولی نجوم بحث شده چه در شعر چه در داستان. در شعر که چکامه سرایان زیادی داشتیم از جمله شیخ اجل، خیام، ابن سینا، خاقانی، دهخدا، فردوسی و... در داستان نیز نویسندگان خارجی مثل ژول ورن را داشته ایم که نجوم را وارد بعدی خیالاتی امّا حقیقی می کند و انسان را در برابر خرافه های نه چندان خرافه ایمن می کند. [/FONT][FONT=&]متاسفانه تا به حال نویسنده ای قلم در راه نجوم در ادبیات نبرده و معلوم نکرده که نجوم در ادبیات چه جایگاهی دارد و بعید نیست که این بحث در بین علاقه مندان تا به حال هیچ وقت روشن نشده باشد و احتمالاً اگر این بحث مشخص نشود علم نجوم مطمئناً به دست مافیای علم می افتد و امکان راهیابی راه های اشتباه به علم بیشتر می شود. ما در حال حاضر نویسندگان بسیار زیادی در عرصه ی نجوم تخصصی داریم امّا همان گونه که میدانیم نجوم فقط [/FONT][FONT=&]مختص متخصصین نیست بلکه عامه پسند نیز هست و اتفاقا جمعیت غیر متخصص بیشتر از جمعیت متخصصین هستند و علاقه بیشتری نسبت به نجوم دارند پس نباید نجوم را به اعداد و ارقامی محدود کنیم که این جمعیت کثیر علاقه مند مطالعات تخصصی در این زمینه ندارند نمی توانند به نجوم[/FONT][FONT=&] وارد شوند، یا از یونانی ها روایت است که افلاطون سردر آکادمی خود نوشته بود افرادی که ریاضی بلد نیستند وارد نشوند. باید نجوم را مثل قدیم الایام که ادبیات با نجوم جنبه ی رسانه ای داشته تجدید الاجرا کنیم که باز دروازه ی این علم بزرگ رو به تمام بشریت باز شود چون می دانیم ادبیات را تمام مردم دوست می دارند و مطالعه می کنند و جای دادن این علم در ادبیات باعث تجدد علمی می شود و هم ادبیات از جنبه ی عاشقانه و عارفانه بیرون خواهد آمد، هم علم به سبک تازه تری بررسی ومعرفی می شود. [/FONT]
منبع :انجمن ادبی شهریار
خداوند کیوان و گردان سپهر [/FONT][FONT=&]فروزنده ی ماه و ناهید و مهر[/FONT][FONT=&]
لکن نجوم در ادبیات به صورت گسترده از همان اول وجود داشته ولی نه به صورت تخصصی و فقط نامی از اجسام معروف آسمان برده شده که این اجسام در آن زمان نماد و یا نشانه ی بعضی اسطوره ها بوده به همین دلیل این اسامی به عنوان اسما مقدس در ادبیات جای گرفته اند. مثلاً در شاهنامه اگر نام مهر آمده با ریشه یابی می فهمیم شاعر بزرگ فردوسی به طرزی ماهرانه امّا غیر مستقیم در بعضی مصراع ها بجز در نظر گرفتن نام اصلی جسم به دین مقدس ایرانیان باستان، زرتشت اشاره دارد بنابراین نمی شود بگوییم که نجوم در همان اوایل به صورت تخصصی در ادبیات گنجانده شده است. در تفسیر این ابیات با در نظر گرفتن مصراع های آغازین کتاب در میابیم منظور نجیب زاده پارسی، از خداوند خالق و مخلوق جهان بوده که تمام اشیا یا به قول قرآن مسلمان ها [و هو کلِّ شیٍ العیلم] آفریننده سیارات است که این نجیب زاده با نام های کیوان یا زحل اعراب و سپهر و... اشاره کرده. اگر نگاهی به این دیباچه بیندازیم می بینیم این بیت در سومین بیت جای گرفته در حالی که اولین بیت مدح خدای و دومین بیت اشاره ای به خلقت انسان است و روزی دادن توسط خدا و سومین بیت مستقیماً علم را وارد عرصه دیباچه کرده، در این خلق فردوسی در می یابیم که در آن زمان علم نجوم در جایگاهی والا قرار داشته است.[/FONT][FONT=&] اگر بخواهیم قدمت نجوم تخصصی در ادبیات را مورد کنکاش قرار دهیم شاید به جرئت بتوان گفت که اصلاً تاریخی ندارد چون تماماً نجوم در ادبیات گذشته عوام پسند بوده و شاعر نیز اشعارش را طوری بیان می کرده که خیل عظیم عوام مردم آن را درک کنند و بیستر از اوزانی راحت الهضم و کثیرالستعمال استفاده می کرده و از همه مهم تر شاعر نمی توانسته مقدسات و یا باورهای مردم را به سخره بگیرد؛ بجز اندک مواردی که آن هم فقط مختصر توضیحی در رابطه با اوج و حضیض گفته می شده که بیشتر در اشعار خاقانی و ابن سینا یافت می شود. در اشعار خاقانی چه قصیده و چه غزل ممکن نیست که در 10 صفحه به کلمه هایی در رابطه نجوم بر نخوریم مگر شاعر به مدح شخصی پرداخته باشد، لازم به ذکر است خاقانی یکی از اندک شاعران و بهتر بگویم اولین شعرایی ست که نجوم را به این گستردگی در ادبیات گسترانید.[/FONT][FONT=&] هر وقت نام نجوم در ادبیات می آید پیش خودمان فکر می کنیم در مورد مسائل معمولی نجوم بحث شده چه در شعر چه در داستان. در شعر که چکامه سرایان زیادی داشتیم از جمله شیخ اجل، خیام، ابن سینا، خاقانی، دهخدا، فردوسی و... در داستان نیز نویسندگان خارجی مثل ژول ورن را داشته ایم که نجوم را وارد بعدی خیالاتی امّا حقیقی می کند و انسان را در برابر خرافه های نه چندان خرافه ایمن می کند. [/FONT][FONT=&]متاسفانه تا به حال نویسنده ای قلم در راه نجوم در ادبیات نبرده و معلوم نکرده که نجوم در ادبیات چه جایگاهی دارد و بعید نیست که این بحث در بین علاقه مندان تا به حال هیچ وقت روشن نشده باشد و احتمالاً اگر این بحث مشخص نشود علم نجوم مطمئناً به دست مافیای علم می افتد و امکان راهیابی راه های اشتباه به علم بیشتر می شود. ما در حال حاضر نویسندگان بسیار زیادی در عرصه ی نجوم تخصصی داریم امّا همان گونه که میدانیم نجوم فقط [/FONT][FONT=&]مختص متخصصین نیست بلکه عامه پسند نیز هست و اتفاقا جمعیت غیر متخصص بیشتر از جمعیت متخصصین هستند و علاقه بیشتری نسبت به نجوم دارند پس نباید نجوم را به اعداد و ارقامی محدود کنیم که این جمعیت کثیر علاقه مند مطالعات تخصصی در این زمینه ندارند نمی توانند به نجوم[/FONT][FONT=&] وارد شوند، یا از یونانی ها روایت است که افلاطون سردر آکادمی خود نوشته بود افرادی که ریاضی بلد نیستند وارد نشوند. باید نجوم را مثل قدیم الایام که ادبیات با نجوم جنبه ی رسانه ای داشته تجدید الاجرا کنیم که باز دروازه ی این علم بزرگ رو به تمام بشریت باز شود چون می دانیم ادبیات را تمام مردم دوست می دارند و مطالعه می کنند و جای دادن این علم در ادبیات باعث تجدد علمی می شود و هم ادبیات از جنبه ی عاشقانه و عارفانه بیرون خواهد آمد، هم علم به سبک تازه تری بررسی ومعرفی می شود. [/FONT]
منبع :انجمن ادبی شهریار
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2