پاسخ به ده پرسش در مورد کیهان شناسی
#2
[COLOR="#0000FF"]
[B]ادامه پاسخ به ده پرسش در مورد کیهان شناسی




[COLOR="#FF0000"]پرسش ششم: فرموده اید: آیا صحیح است که فشار عمومی را به فشار هوا تشبیه کرد، یعنی گفته شود فشار در نزدیکی جسم، بیشتر از فاصله دورتر از سطح جسم است؟
[/COLOR]

پاسخ: این تشبیه نیز فقط یک «مثال» است نه یک فرمول علمی ریاضی.

[COLOR="#FF0000"]
پرسش هفتم: فرموده اید: چرا یک بار فاصله میان دو صور در کتاب تبیین صفحه 45 (پاورقی 1- قسمت دوم «از آغاز صور اول تا پایان کار آن میلیارد ها سال می باشد») میلیاردها سال بیان شده و یکبار در کتاب قرآن و نظام رشته ای جهان 249/400 سال؟؟
[/COLOR]

پاسخ: در این مسئله در هر دو کتاب نه سخن قاطع گفته ام و نه رقم قاطع. یک بحث احتمالی است و بر اساس «اگر»: یعنی اگر چنین فرض شود چنان می شود.


[COLOR="#FF0000"]پرسش هشتم: فرموده اید: حقیقت حیات و عامل حیات چیست؟ آیا علت فیزیولوژیک دارد؟ یا روح عامل اصلی حیات است؟ (آیه 154 سوره بقره و آیه 169 سوره آل عمران)
[/COLOR]

از نظر حیات (سه نوع روح) جنیان چگونه اند؟ آیا حیات آنها وابسته به عوامل حیاتی (آب، هوا، تغذیه) و شرایط حیاتی (خاک، دمای مناسب و...) است؟


در آیه 45 سوره نور، منظور از خلقت تمام جنبندگان از آب چیست؟ آیا آب برای حیات لازم است ولی عامل آن نیست؟ و روح عامل حیات است؟ در صفحه 86 کتاب تبیین جهان و انسان بیان شده، این ذرات حیات بالقوه دارند (مانند دانه گندم) منظور از حیات ندارند اما حامل و منبع است، چیست؟


آیا در منابع اسلامی (قرآن و حدیث) سخنی در موضوع وجود حیات (اعم از سلولی تا موجود تکامل یافته مکلف و...) فرا زمینی، در محتوای آسمان اول یا جهان ما موجود است؟


پاسخ: 1- می دانید که همۀ دانشمندان در این که حیات چیست؟ (چیستی حیات) باصطلاح گیر کرده اند و کسی پاسخ علمی ندارد. و قرآن و اهل بیت(ع) می گویند «اساساً چیستی حیات» خارج از موضوع علم است. زیرا حیات یک «پدیدۀ قضائی» است و آن چه موضوع علم است اشیاء و «شیئ قَدَری» است. این مسئله را در کتاب «دو دست خدا» در سایت بینش نو توضیح داده ام. آیه ها را نیز در آن جا بحث کرده ام.


2- فرشتگان از آن سه روح، روح غریزه را ندارند، تنها روح نباتی (روح رشد) و روح فطرت را دارند. یا دو روح به جای دو روح مذکور. یا بگوئید: دو روح شبیه دو روح نباتی و فطرت. اما جن ها هر سه روح را دارند و ابلیس هم از آنان است.


3- شرایط حیاتی (خاک، دمای مناسب و...)، شرایط حضور حیات در مادّه هستند نه خود حیات و چیستی حیات.


4- در آیه 45 سورۀ نور، روشن است که موضوع بحث «خلقت جنبندگان است نه چگونگی چیزی که «حیات» نامیده می شود، همین را نیز در «تبیین جهان و انسان» بخش «انسان شناسی اول» شرح داده ام.


5- ذرات عالم ذر، که به دانه گندم تشبیه شده و دارای حیات بالقوه دانسته شده اند، یعنی بالقوه حیات دارند و سپس به فعلیت می رسند.


6- در پاسخ پرسش شماره سوم عرض کردم که حیات و حتی موجود عاقلِ مکلف، تنها به کرۀ زمین منحصر نیست و چنین احتمالی نه فقط از نظر قرآن و حدیث، بل از نظر علوم تجربی نیز احتمال بسیار ضعیفی بل صفر است. و حدیث امام باقر(ع) را نیز در آن کتاب آورده ام که خداوند هزاران آدم آفریده و نوع شما در آخر آن ها است.


پرسش نهم: فرموده اید: سفر معراج پیامبر(ص)، سفر در زمان (آینده) بوده یا در مکان (گذشتگان)؟ یا سفر در مکان و زمان گذشته؟


پاسخ: 1- تحت تأثیر فیلم های خیالی غربیان قرار نگیرید. سفر به گذشتۀ زمان، و نیز به آینده زمان، خیالی بیش نیست. و سفر معراج یک سیر زمانی و مکانی (با هم) بوده است در واقعیات موجود در همان وقت معراج،. یک سفر واقعی، جسمی و کاملاً مانند هر سفر به هر جای دیگر. با این فرق که در زمانی کوتاه انجام یافته است. و این از مصادیق بزرگ «معجزه» است و پذیرش آن «تعبدی» است نه بر اساس علوم تجربی.


و خنده دار این است برخی ها می خواهند آن را با قانون نسبیت اینشتین، محاسبه کنند که اتفاقاً کاملاً بر عکس است. آن قانون می گوید: «اگر کسی مثلاً 13 دقیقه در فضا با سرعت نور- یا بالاتر از سرعت نور- حرکت کند، سپس به زمین برگردد، خواهد دید که صدها هزار سال بر زمینیان گذشته است». در حالی که آن همه سفر طولانی که پیامبر(ص) داشت وقتی به خانه برگشت، هنوز حلقه رزۀ درب خانه که موقع رفتنش تکان خورده بوده، تکانش پایان نیافته بود.


نکته بل اصل مهم این است که سفر معراج و احادیث مربوط به آن، «اصل نسبیت» انیشتین را کاملاً تایید می کنند، بل بر اساس همان نسبیت، مبتنی هستند. اما نه بر اساس همین فرمول. باید متخصصین این رشته بیان و تبیین کنند فرمول دیگری بر اساس همان نسبیت، زیرا نسبیت، یک قانون یک سویه نیست که فقط در یک جهت کار کند، بی تردید در جهت عکس نیز کاربرد دارد. و معنای «نسبیت» همین است.


درست است ریاضیات و محاسبات ریاضی همیشه یکسویه است اما اگر این قانون، قانون است و جهان شمول و همه چیز شمول، پس باید برای همان ریاضیات نیز در همان روند یکسویگی اش، بستر دیگری نیز باشد. اگر همه چیز جهان مشمول نسبیت است پس بستر ریاضیات (توجه: بستر ریاضیات نه خود ریاضیات) نیز باید مشمول آن باشد.


پرسش دهم: فرموده اید: لطفاً تعریفی از علم بفرمایید. آیا تقسیم آن به چهار دسته، علوم عقلی، علوم نقلی، علوم تجربی، علوم شهودی درست است؟ آیا می توان به عقل و نقل بسنده کرد و به دنبال علوم تجربی نرفت؟ جایگاه علوم تجربی در مکتب ثقلین کجاست؟


پاسخ: تقسیم علوم به علوم تجربی و علوم انسانی درست است. امّا چیزی بنام شهود، از مزخرفات است که در نظر اسلام «کهانت» است و کاهن، کافر است. رجوع کنید: مقالۀ «معجزه، کرامت و کهانت» در سایت بینش نو.


مرتاضان هندی هزاران سال پیش به شهود پرداختند و همین طور بومیان امریکا و اسمش را عرفان گذاشتند. به هیچ علمی هم نرسیدند. هندیان پیش از پیدایش تمدن ها در آن دوران اولیۀ بشر به «همه چیز خدائی» رسیدند، عارف ما تازه به آن می رسد. و خیره سرانه افتخار هم می کند و عوام الناس هم گمان می کنند آقا به مقامات رسیده است.


اصطلاح عقل و نقل را ارسطوئیان، ایجاد کرده اند. به نظر این بی خردان، قرآن و حدیث نه کاری با عقل دارد و نه پیام های معقول دارند.


در برخی از نوشته ها روشن کرده ام که: آن چه در ارسطوئیات به کار نرفته، عقل است. همه اش و اصل و اساسش بر «فرض» مبتنی است و هرچه بر این مبنای فرضی پیش رفته همگی فرض های خیالی است.
[/B][/COLOR]
مرتضی رضوی
پاسخ


پیام‌های این موضوع
پاسخ به ده پرسش در مورد کیهان شناسی - توسط mars - 11-08-2011, 01:30 PM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان