08-12-2011, 03:06 PM
افسانه صورت فلکی هرکول - جاثی
قهرمان کبیر یونانی هرکول یا " هراکلس یا " هرکولس ". او ماموریت داشت یک اژدهای آبی چند سر را بکشد ! این نبرد نخست نا امید کننده به نظر می رسید. به جای هر سری که هرکول از بدن اژدها قطع می کرد ، دو سر می روئید. تمام جانوران از هرکول پشتیبانی می کردند، مگر یک خرچنگ – که از سوی الهه " هرا " که از هرکول نفرت داشت – فرستاده شده بود. اگرچه خرچنگ مرتب پاشنه پای قهرمان را گاز می گرفت، ولی بالاخره او موفق شد بر اژدهای بزرگ پیروز شود. شیر نیمیا را از پای در آورد، گراز وحشی " اریمانت "را زنده به دام انداخت. او " استیمفالید " پرنده آهنین بال شکمباره و حریص را، که مانع تابش خورشید شده بود، با نیزه های خود به زیر کشید. گوزن " کرینیا " را که جانوری با شاخ طلایی بود، یک سال تمام تعقیب کرد و بالاخره او را به چنگ آورد. او تنها در یک روز اصطبل " آگیا " را، که در آن سه هزار گاو! یک سال تمام نگاه داری شده بودند، تمیز و پاکیزه کرد. او گاومیش وحشی پادشاه " مینو " و هیولای اسب پیکر آدم خوار " دیوید " را به چنگ آورد. او در جنگ با ملکه آمازونها پیروز شد و گاوهای سرخ ارغوانی رنگ " گریونری " را به دست آورد. بالاخره، همانطور که پیشتر بیان شد، بر اژدهای لادون غلبه یافت و با دستان خالی " زربروس " سگ جهنمی را خفه کرد.
[ATTACH=CONFIG]895[/ATTACH]
وقتی انسان به تمام این عملیات قهرمانانه نظر می افکند، صورت فلکی هرکول ( جاثی ) متواضع تر و بی تکلف تر در نظرش جلوه می کند. هرکول، با کهکشان راه شیری نیز ارتباط داده می شود. می گویند خداوند " هرمس " در ماموریتی از جانب زئوس، هرکول نوزاد را بر سینه الهه " هرا " که خفته بود گذاشت. نوزاد با تغذیه از این شیر خدایی چنان قوی و قدرتمند شد که در میان فنا ناپذیران مثل و مانند نداشت. وقتی که " هرا " از خواب بیدار شد هرکول کوچک را با شدت و سرعت از سینه خود جدا کرد، شیر او تا دور دستهای آسمان پاشید و راه شیری را به وجود آورد!!!!!!
افسانه بعدی -> سگ بزرگ
قهرمان کبیر یونانی هرکول یا " هراکلس یا " هرکولس ". او ماموریت داشت یک اژدهای آبی چند سر را بکشد ! این نبرد نخست نا امید کننده به نظر می رسید. به جای هر سری که هرکول از بدن اژدها قطع می کرد ، دو سر می روئید. تمام جانوران از هرکول پشتیبانی می کردند، مگر یک خرچنگ – که از سوی الهه " هرا " که از هرکول نفرت داشت – فرستاده شده بود. اگرچه خرچنگ مرتب پاشنه پای قهرمان را گاز می گرفت، ولی بالاخره او موفق شد بر اژدهای بزرگ پیروز شود. شیر نیمیا را از پای در آورد، گراز وحشی " اریمانت "را زنده به دام انداخت. او " استیمفالید " پرنده آهنین بال شکمباره و حریص را، که مانع تابش خورشید شده بود، با نیزه های خود به زیر کشید. گوزن " کرینیا " را که جانوری با شاخ طلایی بود، یک سال تمام تعقیب کرد و بالاخره او را به چنگ آورد. او تنها در یک روز اصطبل " آگیا " را، که در آن سه هزار گاو! یک سال تمام نگاه داری شده بودند، تمیز و پاکیزه کرد. او گاومیش وحشی پادشاه " مینو " و هیولای اسب پیکر آدم خوار " دیوید " را به چنگ آورد. او در جنگ با ملکه آمازونها پیروز شد و گاوهای سرخ ارغوانی رنگ " گریونری " را به دست آورد. بالاخره، همانطور که پیشتر بیان شد، بر اژدهای لادون غلبه یافت و با دستان خالی " زربروس " سگ جهنمی را خفه کرد.
[ATTACH=CONFIG]895[/ATTACH]
وقتی انسان به تمام این عملیات قهرمانانه نظر می افکند، صورت فلکی هرکول ( جاثی ) متواضع تر و بی تکلف تر در نظرش جلوه می کند. هرکول، با کهکشان راه شیری نیز ارتباط داده می شود. می گویند خداوند " هرمس " در ماموریتی از جانب زئوس، هرکول نوزاد را بر سینه الهه " هرا " که خفته بود گذاشت. نوزاد با تغذیه از این شیر خدایی چنان قوی و قدرتمند شد که در میان فنا ناپذیران مثل و مانند نداشت. وقتی که " هرا " از خواب بیدار شد هرکول کوچک را با شدت و سرعت از سینه خود جدا کرد، شیر او تا دور دستهای آسمان پاشید و راه شیری را به وجود آورد!!!!!!
افسانه بعدی -> سگ بزرگ