10-10-2010, 01:39 AM
سلام
من متاسفم اما چه میشه کرد این حقیقت داره. ولی موافقم که کار کردن تو رشتهای که علاقه نیست خیلی بده.
من یک جملهای برای خودم دارم که میگم "هیچ بدتر و حتی خطرناکتر! از پا گذاشتن رو علایق خودت نیست"
ببین دوست عزیز شرایط شما بستگی پیدا میکنه به چند چیز:
خیلی صادقانه اینا رو با خودتون مطرح کنید و بعد تصمیم نهایی رو بگیرید:
1- توانایی ذهنی (اینکه از دبیرستان تا حالا چه قدر توی فراگیری ریاضیات و فیزیک توانایی داشتید. آیا براتون راحت بود و با یک بار خوندن نمره متوسط به بالا رو میگرفتید یا اینکه...) توی زمان لیسانس با دروسی مثل ریاضی 2، ریاضی مهندسی، استاتیک و فیزیک 1 و 2 چطور بودی؟
2- توانایی و حمایت مالی و عاطفی خانواده (اینکه تا چه حد خانواده شما حاضرند شما رو از لحاظ مالی و عاطفی حمایت میکنند. از اون تیپ خانوادههایی دارید که همین که آدم چند ماه بیکار بود با هزار تا طعنه و زخم زبون آدم رو بمبارون میکنند یا اینکه... آیا حاضرند حداقل دو سال صرف وقت کامل و بدون هیچ کار و در آمد فرزندشون اون هم در سن شما رو ببینند و با مهربونی تحمل کنند یا اینکه... تا چه حد مسائل علمی برای خانواده شما ارجحیت داره نسبت به مسائل مالی و در چه حدی از امکانات مالی هستید؟
از اون تیپ خانوادههایی دارید که از بچگی میگفتند "ببین چطور بچههای مردم چطور دکتر مهندس شدن" یا اینکه میگفتند "چقدر رسیدن به درجه دکتری یا مهندسی در زمینه مورد علاقه یک آدم زیباست"
در خانواده و محیط زندگیتون تا چه حد آرامش و امنیت برقراره، آیا بطور کلی (مثلاً چند هفته پشت سر هم) "از زندگی لذت میبرید" یا اینکه میگردید یه که فقط یک روز که درد نباشه لذت ببرید (بی دردی خودش لذت باشه)؟
3- سلامت روانی و ذهنی خودتون هم در حال حاظر خیلی مهمه دوست عزیز من.
میتونی اگر لازم شد برای مدت طولانی و بطور مداوم، پیوسته و منظم بدون هیچ فکر آزار دهندهای مثل قبلنا حداقل روزی 8 ساعت راحت مطالعه کنی. وسواس و اظطراب و دلهره و بیقراری و ... که نداری؟ یا اگر داری در حد کم و قابل کنترله؟ میتونی آلان مثل زمان دبیرستان راحت مطالعه کنی یا اینکه مثل خیلیها دخل این آرامش درونی و ذاتی شما در زمان لیسانس اومده؟ حافظهی شما در چه حدیه؟
همه اینها که گفتم از مهمترین پارمترها است. اینها رو با دقت و صادقانه چک کن و اگر واقعاً مشکلی نبود یا مشکل کم و در حد قابل تحمل بود اونوقت:
مسلماً درستترین مسیر گام برداشتن در مسیر علاقه است. واقعاً کار کردن تو رشتهای که مورد علاقه آدم نیست بدترین و زجرآورترین و کشندهترین و اشتباهترین و پرخطرترین کار در تمام دنیاست. هیچ آدمی نمیتونه برای مدت طولانی توی کاری که دوست نداره باقی بمونه و حتماً دیر یا زود از پا در میآید و تمام زندگی رو میبازه. در صورت عدم علاقه باید هر چه زودتر تغییر رشته داد.
اما باید سبک و سنگینها (ارزیابی) رو خوب انجام داد و با دقت همه جوانب کار رو سنجید که به صرف علاقه هزینه و خسارت خیلی سنگینی که در نهایت به ضرر هم منجر بشه پرداخت نکرد. چراکه در اینصورت ادامهی همون رشته اولی مناسبتره. چون حداقل امنیت و آرامش و سلامت لازم رو برای ادامه مسیر بهتون میده.
یادتون باشه این سلامت روانی، ذهنی و جسمی یه آدمه که در نهایت برد یا باخت او رو در زندگی تعیین میکنه. نه مدرک تحصیلی، نه پول و نه صرفاً رسیدن به علایق. (فرض کن پیچیدهترین فرمولهای کیهانشناسی رو بلد باشی اما پول نداشته باشی یه ساندویچ بخری! یا یا تاکسی بری خونه!! به چه درد میخوره. هیج، باورر کن). توی زندگی به هیچ عنوان نمیشه از خط تعادل دور شد، چون اینطوری طراحی شده. باید به همه ابعاد زندگی پرداخت تا بشه به زندگی پرداخت.
فکر کنم کاملترین مشاوره رو بهتون دادم. :wink:
موفق باشید/.
من متاسفم اما چه میشه کرد این حقیقت داره. ولی موافقم که کار کردن تو رشتهای که علاقه نیست خیلی بده.
من یک جملهای برای خودم دارم که میگم "هیچ بدتر و حتی خطرناکتر! از پا گذاشتن رو علایق خودت نیست"
ببین دوست عزیز شرایط شما بستگی پیدا میکنه به چند چیز:
خیلی صادقانه اینا رو با خودتون مطرح کنید و بعد تصمیم نهایی رو بگیرید:
1- توانایی ذهنی (اینکه از دبیرستان تا حالا چه قدر توی فراگیری ریاضیات و فیزیک توانایی داشتید. آیا براتون راحت بود و با یک بار خوندن نمره متوسط به بالا رو میگرفتید یا اینکه...) توی زمان لیسانس با دروسی مثل ریاضی 2، ریاضی مهندسی، استاتیک و فیزیک 1 و 2 چطور بودی؟
2- توانایی و حمایت مالی و عاطفی خانواده (اینکه تا چه حد خانواده شما حاضرند شما رو از لحاظ مالی و عاطفی حمایت میکنند. از اون تیپ خانوادههایی دارید که همین که آدم چند ماه بیکار بود با هزار تا طعنه و زخم زبون آدم رو بمبارون میکنند یا اینکه... آیا حاضرند حداقل دو سال صرف وقت کامل و بدون هیچ کار و در آمد فرزندشون اون هم در سن شما رو ببینند و با مهربونی تحمل کنند یا اینکه... تا چه حد مسائل علمی برای خانواده شما ارجحیت داره نسبت به مسائل مالی و در چه حدی از امکانات مالی هستید؟
از اون تیپ خانوادههایی دارید که از بچگی میگفتند "ببین چطور بچههای مردم چطور دکتر مهندس شدن" یا اینکه میگفتند "چقدر رسیدن به درجه دکتری یا مهندسی در زمینه مورد علاقه یک آدم زیباست"
در خانواده و محیط زندگیتون تا چه حد آرامش و امنیت برقراره، آیا بطور کلی (مثلاً چند هفته پشت سر هم) "از زندگی لذت میبرید" یا اینکه میگردید یه که فقط یک روز که درد نباشه لذت ببرید (بی دردی خودش لذت باشه)؟
3- سلامت روانی و ذهنی خودتون هم در حال حاظر خیلی مهمه دوست عزیز من.
میتونی اگر لازم شد برای مدت طولانی و بطور مداوم، پیوسته و منظم بدون هیچ فکر آزار دهندهای مثل قبلنا حداقل روزی 8 ساعت راحت مطالعه کنی. وسواس و اظطراب و دلهره و بیقراری و ... که نداری؟ یا اگر داری در حد کم و قابل کنترله؟ میتونی آلان مثل زمان دبیرستان راحت مطالعه کنی یا اینکه مثل خیلیها دخل این آرامش درونی و ذاتی شما در زمان لیسانس اومده؟ حافظهی شما در چه حدیه؟
همه اینها که گفتم از مهمترین پارمترها است. اینها رو با دقت و صادقانه چک کن و اگر واقعاً مشکلی نبود یا مشکل کم و در حد قابل تحمل بود اونوقت:
مسلماً درستترین مسیر گام برداشتن در مسیر علاقه است. واقعاً کار کردن تو رشتهای که مورد علاقه آدم نیست بدترین و زجرآورترین و کشندهترین و اشتباهترین و پرخطرترین کار در تمام دنیاست. هیچ آدمی نمیتونه برای مدت طولانی توی کاری که دوست نداره باقی بمونه و حتماً دیر یا زود از پا در میآید و تمام زندگی رو میبازه. در صورت عدم علاقه باید هر چه زودتر تغییر رشته داد.
اما باید سبک و سنگینها (ارزیابی) رو خوب انجام داد و با دقت همه جوانب کار رو سنجید که به صرف علاقه هزینه و خسارت خیلی سنگینی که در نهایت به ضرر هم منجر بشه پرداخت نکرد. چراکه در اینصورت ادامهی همون رشته اولی مناسبتره. چون حداقل امنیت و آرامش و سلامت لازم رو برای ادامه مسیر بهتون میده.
یادتون باشه این سلامت روانی، ذهنی و جسمی یه آدمه که در نهایت برد یا باخت او رو در زندگی تعیین میکنه. نه مدرک تحصیلی، نه پول و نه صرفاً رسیدن به علایق. (فرض کن پیچیدهترین فرمولهای کیهانشناسی رو بلد باشی اما پول نداشته باشی یه ساندویچ بخری! یا یا تاکسی بری خونه!! به چه درد میخوره. هیج، باورر کن). توی زندگی به هیچ عنوان نمیشه از خط تعادل دور شد، چون اینطوری طراحی شده. باید به همه ابعاد زندگی پرداخت تا بشه به زندگی پرداخت.
فکر کنم کاملترین مشاوره رو بهتون دادم. :wink:
موفق باشید/.
[SIZE=1][SIZE=1]...And, it was man's job to understand how it worked[/SIZE][/SIZE]