06-14-2010, 05:16 AM
جناب آقای Ali K دوست عزیزم. شما به طور کلی همه چیز رو با هم ادغام کردید، به طوری که اگر شتر را راهش بدید، گم می شود.
دیر صهیون، اینشتین، فراماسونر ها و ... چه ربطی به هم دارند.
1- آلبرت اینشتین یک یهودی بود. اما سخنان ایشان را درباره اسلام و قرآن هم باید مد نظر داشت. نقل قولی از ایشان هست، که در کتاب دین و زندگی سال سوم دبیرستان نیز به آن اشاره شده است و آن قبول قران به عنوان کتاب آسمانی و معجزه پیامبر بوده است.
2- اگر شما یک بار کتاب راز داوینچی را خوانده باشید، من تا به حال بیش از 10 بار ان کتاب را خواندم. دن براون با استفاده از حقایقی تاریخی، داستانی جالب بوجود اورد. حقایق تاریخی ارزش بیشتری از خود داستان دارند. گالیله، داوینچی و نیوتن و خیلی های دیگر، عضو این فرقه بوده اند. این فرقه یک فرقه فراماسونری نبوده است. چرا ؟! بر می گردد به این اصل که مفهوم دو کلمه "صهیون" و "فراماسون" با یکدیگر تفاوت دارند. شما بدون اطلاع از تاریخ آن را نقد می کنید، غیر قابل قبول است. کمی توضیح می دهم.
فراماسونر ها :
در فرانسه (تاریخ دقیق ان را از منابع معتبر انگلیسی نگاه کنید، زبان فارسی خیلی چیز ها را تحریف می کند) گروهی از کشاورزان و کارگران، برای جلوگیری از ادامه روند سیستم اجتماعی آن زمان، دست به تاسیس گروه های ویژه ای زدند. انجمن کشاورزان، انجمن معلمان و ... . این وضع تا حدود چندین دهه ادامه داشت به طوری که این گروه ها، قدرتی بیش از اندازه ای که باید به دست آوردند. قدرت پیش مقدمه سیاست است. آن ها دیگر در سیاست ها نیز دخالت می کردند.
مسئله ای که هست، فراماسونر ها، مردمانی بودند که از بسیاری جهات تفاوت های آشکاری با دیگران داشتند. بسیاری از ان ها منکر وجود خدا بودند. بسیاری از ان ها به معاد نیز توجهی نداشتند. آن ها ثروت و قدرت را لازمه بقای جامعه انسانی می شناختند.
در ایران به عنوان نمونه می توان به فروغی اشاره داشت. یک روشنفکر و یک دانشمند بسیار ارزشمند، اما فراماسونر. فراماسونر ها، کشوری ندارند، مذهبی ندارند . پیرو تفکرات و اعتقادات خود هستند. قدرت و ثروت و پایداری و سیاست اهداف آن هاست.
در دوران اروپای سیاه، دانشمندان و به خصوص زنان، به علت برخی مسائل، مجازات های سنگینی می شدند. بسیاری از زنان به علت علم در زمینه طب و تاثیر دارو ها به عنوان جادوگر سوززانده شدند. مادر نستراداموس یکی از آن ها بود ... به این مسئله نمی پردازم، چون از مسئله ما دور می شود.
دانشمندان و بزرگانی نظیر نیوتن و گالیله و ... به سبب فشار بسیار زیادی که به ان ها وارد می شد، تصمیم به تاسیس گروهی زیر زمینی گرفتند، تا ریشه های دانش را رشد دهند. کلیسای سیاه، ان ها را مورد مجازات های سنگینی قرار می داد، اما تا سال ها، هیچ اشاره ای به آن ها نمی کرد حتی هیچ حرکت متوحشانه ای نیز به آن ها روا نداشت. چون اسنادی در اختیار صهیون ها بود که آن ها را از این کار وا می داشت. این که مدارک چه هستند، موضوعی است که ابهام دارد و البته موضوع اصلی کتاب راز داوینچی نیز هست که مریم مجدلیه همسر حضرت عیسی بوده و باقی قضایا.
بسیاری از این دانشمندان، مردمان با ایمانی بوده اند. کسانی که به وجود خدا اعتقاد داشتند و دنیای دیگر را آخرت همه می دانستند.
هدف ان ها حذف و نگهداری علم از دین خرافی بود. نه چیزی دیگر.
آلبرت اینشتین، شاید در بسیاری از دروس خود، نمرات پایینی می گرفت، اما توجه داشته باش دوست عزیز، تخیل ربطی به معادلات ندارد. آلبرت اینشتین تخیل بسیار قدرتمندی داشت. او مسائل را مطرح می کرد، و در پس آن بسیاری از دانشمندان اقدام به تلاس برای اثبات آن ها می کردند. البته علاقه ذاتی خود اینشتین نیز در موضوعات نامبرده دخالت داشت. و دوست عزیزمان که کارنامه آن شخص بسیار گرامی را منتشر کردند به باقی قضایا نیز اشاره داشتند و تکرار ان ها خوشایند نیست.
یکی از دوستان گفته بود : اگر اینشتین در ایران به دنیا می امد، چه می شد. باید جواب شما دوست عزیز را هم داد : دکتر حسابی مردی بود همسنگ آلبرت اینشتین.
حتما می گویید، چرت و پرت و ... اعلام می کنم من زیاد در بند ایرانی بودن و ... نیستم. کاملا بی طرفانه قضاوت می کنم، به خاطر برخی مسائل ...
اما به جرئت می توانم بگویم دکتر حسابی هم سنگ اینشتین بود.
بگذارید یکی از مسخره ترین و بی شرمانه ترین مسائل را برای شما شرح بدهم :
دکتر حسابی در ایران و در آزمایشگاه قصد داشت، آزمایشی را به اجرا در آورد. متاسفانه برای پیدا کردن یک بسته کبریت، مجبور شد از صبح تا ظهر، علاف یک عده ایرانی شود. آن وقت ایشان در یک زمان دیگر در یک کشور غربی (که دقیق به یاد ندارم امریکا بود یا انگلستان) ایشان به یک صفحه نازک از طلا نیاز داشتند. ظرف ده دقیقه بعد، دانشگاه یک بسته کامل از این ورقه ها را در اختیار ایشان گذاشت.
این تفاوت میان ما و امریکایی هاست.
دیر صهیون، اینشتین، فراماسونر ها و ... چه ربطی به هم دارند.
1- آلبرت اینشتین یک یهودی بود. اما سخنان ایشان را درباره اسلام و قرآن هم باید مد نظر داشت. نقل قولی از ایشان هست، که در کتاب دین و زندگی سال سوم دبیرستان نیز به آن اشاره شده است و آن قبول قران به عنوان کتاب آسمانی و معجزه پیامبر بوده است.
2- اگر شما یک بار کتاب راز داوینچی را خوانده باشید، من تا به حال بیش از 10 بار ان کتاب را خواندم. دن براون با استفاده از حقایقی تاریخی، داستانی جالب بوجود اورد. حقایق تاریخی ارزش بیشتری از خود داستان دارند. گالیله، داوینچی و نیوتن و خیلی های دیگر، عضو این فرقه بوده اند. این فرقه یک فرقه فراماسونری نبوده است. چرا ؟! بر می گردد به این اصل که مفهوم دو کلمه "صهیون" و "فراماسون" با یکدیگر تفاوت دارند. شما بدون اطلاع از تاریخ آن را نقد می کنید، غیر قابل قبول است. کمی توضیح می دهم.
فراماسونر ها :
در فرانسه (تاریخ دقیق ان را از منابع معتبر انگلیسی نگاه کنید، زبان فارسی خیلی چیز ها را تحریف می کند) گروهی از کشاورزان و کارگران، برای جلوگیری از ادامه روند سیستم اجتماعی آن زمان، دست به تاسیس گروه های ویژه ای زدند. انجمن کشاورزان، انجمن معلمان و ... . این وضع تا حدود چندین دهه ادامه داشت به طوری که این گروه ها، قدرتی بیش از اندازه ای که باید به دست آوردند. قدرت پیش مقدمه سیاست است. آن ها دیگر در سیاست ها نیز دخالت می کردند.
مسئله ای که هست، فراماسونر ها، مردمانی بودند که از بسیاری جهات تفاوت های آشکاری با دیگران داشتند. بسیاری از ان ها منکر وجود خدا بودند. بسیاری از ان ها به معاد نیز توجهی نداشتند. آن ها ثروت و قدرت را لازمه بقای جامعه انسانی می شناختند.
در ایران به عنوان نمونه می توان به فروغی اشاره داشت. یک روشنفکر و یک دانشمند بسیار ارزشمند، اما فراماسونر. فراماسونر ها، کشوری ندارند، مذهبی ندارند . پیرو تفکرات و اعتقادات خود هستند. قدرت و ثروت و پایداری و سیاست اهداف آن هاست.
در دوران اروپای سیاه، دانشمندان و به خصوص زنان، به علت برخی مسائل، مجازات های سنگینی می شدند. بسیاری از زنان به علت علم در زمینه طب و تاثیر دارو ها به عنوان جادوگر سوززانده شدند. مادر نستراداموس یکی از آن ها بود ... به این مسئله نمی پردازم، چون از مسئله ما دور می شود.
دانشمندان و بزرگانی نظیر نیوتن و گالیله و ... به سبب فشار بسیار زیادی که به ان ها وارد می شد، تصمیم به تاسیس گروهی زیر زمینی گرفتند، تا ریشه های دانش را رشد دهند. کلیسای سیاه، ان ها را مورد مجازات های سنگینی قرار می داد، اما تا سال ها، هیچ اشاره ای به آن ها نمی کرد حتی هیچ حرکت متوحشانه ای نیز به آن ها روا نداشت. چون اسنادی در اختیار صهیون ها بود که آن ها را از این کار وا می داشت. این که مدارک چه هستند، موضوعی است که ابهام دارد و البته موضوع اصلی کتاب راز داوینچی نیز هست که مریم مجدلیه همسر حضرت عیسی بوده و باقی قضایا.
بسیاری از این دانشمندان، مردمان با ایمانی بوده اند. کسانی که به وجود خدا اعتقاد داشتند و دنیای دیگر را آخرت همه می دانستند.
هدف ان ها حذف و نگهداری علم از دین خرافی بود. نه چیزی دیگر.
آلبرت اینشتین، شاید در بسیاری از دروس خود، نمرات پایینی می گرفت، اما توجه داشته باش دوست عزیز، تخیل ربطی به معادلات ندارد. آلبرت اینشتین تخیل بسیار قدرتمندی داشت. او مسائل را مطرح می کرد، و در پس آن بسیاری از دانشمندان اقدام به تلاس برای اثبات آن ها می کردند. البته علاقه ذاتی خود اینشتین نیز در موضوعات نامبرده دخالت داشت. و دوست عزیزمان که کارنامه آن شخص بسیار گرامی را منتشر کردند به باقی قضایا نیز اشاره داشتند و تکرار ان ها خوشایند نیست.
یکی از دوستان گفته بود : اگر اینشتین در ایران به دنیا می امد، چه می شد. باید جواب شما دوست عزیز را هم داد : دکتر حسابی مردی بود همسنگ آلبرت اینشتین.
حتما می گویید، چرت و پرت و ... اعلام می کنم من زیاد در بند ایرانی بودن و ... نیستم. کاملا بی طرفانه قضاوت می کنم، به خاطر برخی مسائل ...
اما به جرئت می توانم بگویم دکتر حسابی هم سنگ اینشتین بود.
بگذارید یکی از مسخره ترین و بی شرمانه ترین مسائل را برای شما شرح بدهم :
دکتر حسابی در ایران و در آزمایشگاه قصد داشت، آزمایشی را به اجرا در آورد. متاسفانه برای پیدا کردن یک بسته کبریت، مجبور شد از صبح تا ظهر، علاف یک عده ایرانی شود. آن وقت ایشان در یک زمان دیگر در یک کشور غربی (که دقیق به یاد ندارم امریکا بود یا انگلستان) ایشان به یک صفحه نازک از طلا نیاز داشتند. ظرف ده دقیقه بعد، دانشگاه یک بسته کامل از این ورقه ها را در اختیار ایشان گذاشت.
این تفاوت میان ما و امریکایی هاست.