«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
البته تعصب به نژاد و آیینمون نباید باعث بشه حقیقت رو کتمان کنیم .
خیلی از مبانی علمی گذشته بر اساس خرافات پایه ریزی شده بودن ولی در هر صورت تفکر در زمینه پیدایش و چگونگی نظم کیهانی قابل ستایشه
09-25-2012, 12:50 AM (آخرین تغییر در ارسال: 09-25-2012, 12:55 AM توسط M_Saturn.)
سلام
در ادب پهلوی ستارگان به دو دسته*ی هرمزدی و اهریمنی تقسیم می*شوند. اختران یا ثوابت به خاطر سکون و آرامششان هرمزدی اند و اباختران یا سیارات، به سبب هرزگی و ناآرامی*شان در فضا، اهریمنی. ماه و خورشید و ستارگان تا پدیدار شدن اهریمن ثابت و بی حرکت بودند و روزگار به پاکی می*گذشت و همه جا نیمروز بود، امّا با آمدن اهریمن [برخی] به حرکت درآمدند و تا فرجام ازحرکت باز نایستند.
ایرانیان نیز مانند یونانیان به وجود هفت اباختر قائل بودند: هرمزد(مشتری)، کیوان (زحل)، بهرام (مریخ)،ناهید (زهره)، تیر (عُطارِد)، ماه سیاه یا ماه اباختری وخورشید سیاه یا مهر اباختری. برخلاف گوهر اهریمنیشان نام*هایی ایزدی دارند. برخی برگزیدن این نام*ها را حاصل نفوذ فرهنگ و نجوم بابلی*ها، که سیارات را خدا می*انگاشتند، می*دانند، اما با توجه به کهن بودن باور ایرانیان به نقش ستارگان، این برداشت و اصولاً تأثیرپذیری ایرانیان از بابلیان نیاز به دلیل قانع کننده ای دارد. از سوی دیگر باور به نقش ستارگان، در هر جای دیگر جهان، بدون تأثیرپذیری از جایی دیگر امری عادی است.
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
[FONT="]این متن قسمتی از پیشگفتار محمد مقدم در ترجمه یکی از کتب تاریخی اورده [/FONT]
[FONT="]هنگامی که در 1725 پیش از میلاد زرتشت در چهل و دو سالگی در رصد خانه کنگ دژ در نیمروز در امدن خورشید را به برج بره رصد کرد و پایه گاه شماری اینده را استوار ساخت و حساب های گذشته را درست و میزان کرد جهان ایرانی و فرهنگ ان کهنه بود ایرانیان سراسر جهان ان رمان را زیر پا گذاشته بودند و دریافتند که شهرستان نیمروز (نصف النهار) درست در میان جهان باستان در نیمکره شمالی قرار دارد و ان را برای رصد خانه مبدا حساب ها برگزیده بودند از اشاره ای که در اوستا داریم ،یک سده پیش از زرتشت کیخسرو کشور ایرانی را یکی ساخته و بنیاد شاهنشاهی ایران را گذاشته بود.[/FONT]
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
ماه یشت هفتمین بخش یشت در اوستا است که در آن بگونه*ای تلویحی به ستایش ماه و نورافکنی و روشنگری او پرداخته می*شود.ماه یشت دارای هفت بند است. [B]بند دوم [/B]
ماه در چه هنگام در افزایش است ؟
ماه در چه هنگام رو به کاهش است ؟ - در پانزده روز ماه می*افزاید. در پانزده روز ماه می*کاهد. درازای ِزمان ِافزایش آن،* برابر درازای ِزمان ِکاهش آن است.
- «از کیست که ماه می*افزاید و دیگر باره می*کاهد ؟»[B]
بند چهارم[/B]
هنگامی که فروغ ماه بتابد، همیشه در بهاران گیاه سبز از زمین می*روید. اَندَرماه، پُرماه،* ویشَپْتـَثَ.
«اَندرماه ِ» اَشَوَن، آن اَشَوَن و رَد ِاَشَه را می*ستاییم.
«پُرماه» اَشَوَن، آن اَشَوَن و رَد ِاَشَه را می*ستاییم.
«ویشپتث»ی اَشَوَن، آن اَشَوَن و رَد ِاَشَه را می*ستاییم.
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
تیشتر در زبان پهلوی یا تیشتره در اوستا یا تشتریا تیر در منابع زرتشتی ایزد باران دانسته شده*است. ستاره مظهر او شباهنگ است. هرسال پس از چیرگی بر ایوش (دیو خشکسالی) مخزن باران در دریای فراخکرد را باز می*کند.
ماه هشتم تقویم ایرانی، آبان، متعلق به فرشته بزرگ تیشتر است. در این ماه به وفور بارندگی پیش میآید، به همین دلیل نام آنرا آبان گذاشته*اند. بنا به این افسانه تمام آبها در امر تیشتر می*باشند.
تیشتر(شعرای یمانی) پرنورترین ستاره اسمان در هر دو نیم کره آسمان است. این ستاره از ماه آبان رفته رفته پا به اسمان شب در عرض های جغرافیایی ایران زمین باز میکند. به همین دلیل نام این ستاره برجسته آسمان را ماه آبان یا همان تیشتر گذاشتند.
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
در ماه دي، در هر سه اين روزها جشن ديگاني در ستايش و نیایش خدای بزرگ برگزار می شد، سه جشن نیایشی در سردترین ماه سال.روز اورمزد از ماه دي - ۲۵ آذر ماه روز دي به آذر از ماه دي - دوم ديماه روز دي به مهر از ماه دي - نهم ديماهروز دي به دين از ماه دي - 17 ديماه مطابق تقويم رسمي كشور، اين سه جشن به روزهاي دوم و نهم و هفدهم دي ماه موكول مي*شود. علت آن كه همه ماه*هاي زرشتي سي روزه هستند، در حالي كه در تقويم رسمي كشور، شش ماه، سي و يك روزه داريم. اين شش روز اختلاف سبب شده كه هشتم دي زرتشتي با دوم دي تقويم رسمي مطابق شود و به همين ترتيب بنا بر كتاب پهلوي بُندهشن (= آغاز آفرينش) اين چهار روز ماه كه به نام هرمزد و سه دي است،* يكي بر نام، يكي بر گاه، يكي بر دين و يكي بر زمان دلالت مي*كنند كه هميشه بوده*اند.همچنين در همين كتاب آمده است كه هر گلي از آنِ يكي از آنان است: «مورد و ياسمن هرمزد را خويش است، با درنگ دي به آذر را، كاردَك دي به مهر را، شنبليد دي به دين را.» اما بسياري از دانشمندان از اين كه «دي» نخستين ماه سال نبوده است، اظهار شگفتي كرده*اند. گايگر (Geiger) دانشمند آلماني معتقد است ماه دي در آغاز يا زماني در دوره ساسانيان است. مصادف با اعتدال بهاری بوده است. «آرتور کریستن سن» ،دانشمند دانمارکی، از مجموع نظریاتی که در خصوص تقویم ایرانی ارائه شده، نتیجه مي*گيرد كه ايرانيان دو تقويم ساليانه داشته*اند. يكي سال عامه كه از انقلاب تابستاني آغاز مي*شده و نخستين ماه آن فروردين بوده و دي، يعني ماه دهم، از اعتدال بهاري شروع مي*شده است و يكي سال ديني كه مانند سال بابليان از اعتدال بهاري آغاز مي*شده و در نتيجه، نخستين ماه آن دي يعني ماه آفريدگار و اول دي، يعني خرم روز، روز اول آن بوده است. ماه دي در هر دو تقويم نخستين ماه سال بوده. بعدها با تلفيق دو تقويم، تقويم جديدي به دست آمد كه سال در آن از اول فروردين آغاز مي*شد و مانند سال عامه، اين تاريخ با اعتدال بهاري برابر به شمار مي*آمد، به طوري كه آغاز نجومي سال ديني حفظ مي*شد.
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
12-21-2012, 08:51 AM (آخرین تغییر در ارسال: 07-12-2013, 01:40 AM توسط هلیا.)
شب چله را جشن مي گيريم نه براي درازاي تاريكيش بلكه براي آغاز روشنيش [SIZE=2][SIZE=2][SIZE=1][SIZE=2][SIZE=2]در گاهنامه ی ايرانی روز يكم دی ماه به نام جشن ديگان و شب پيش از آن به نام جشن شب چله نام گذاری شده است. [/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE][/SIZE]شب چله یا جشن زایش مهر، درازترین شب سال و شب زاده شدن دوباره ی خور {خورشید} و آغاز واره ی (فصل) زمستان و آغاز دگرگشت (انقلاب) زمستانی است، که یادگاری چندین هزار ساله و ارزشمند از نیاکان فرهیخته ی ما به شمار می آید. ایرانیان باستان هزاران سال پیش دریافتند که گاه شماری بر پایه ی ماه {سال قمری} نمی تواند گاه شماری درستی باشد، پس گاه شماری خود را بر پایه ی ويهِچ {در پهلوی به حركت ستارگان ويهِچ گويند.} خور {خورشید} بنا نهادند.
ایشان رهروی خور {خورشید} را در آبام های (برج های) آسمان اندازه گیری کردند و برای هر آبامی نام ویژه گذاشتند و دریافتند که در آغاز پاییز و بهار روز و شب برابر است پَن (ليكن) آغاز تابستان برابر با بلندترین روز و آغاز زمستان برابر با بلندترین شب سال است. سپس آنان گاه شماری خود را بر پایه ی چهل روز یا چله گذاشتند و سال را به 9 چله {ماه} بخش كرند. سپس در زمان داریوش بزرگ این چهل روز به سی روز كاهش یافت و دوازده ماه پدید آمد که سنجیده ترین گاه شماری جهان و هم آهنگ ترین با نهاد (طبیعت) است که در اينجا شب چله برابر با دگرگشت (انقلاب) زمستانی است.
از این رو زمستان به دو چله کوچک و بزرگ بخش می شود. چله بزرگ از یكم دی ماه تا 10 بهمن ماه است و چله کوچک از 10 بهمن ماه تا 20 اسپند ماه {يا سپند ماه} است که جشن چله، شب نخست چله بزرگ است. یادآوری میشود كه در فرهنگ ایران همیشه شماره ی چهل مانند شماره های هفت و دوازده، سپند (مقدس) بوده است. واژه های چله نشستن، چل چلی و در تبرستان واژه های پیرا چله،گرما چله نشانه ی ارجمندی این مَر (عدد) در فرهنگ ایرانی است.
پس، از دیدگاه اخترشناسی شب چله بلندترین شب سال است، و روزها کم کم بلند و شب ها کوتاه می شوند و آغاز روشنایی است، از همین روی ایرانیان این شب را شب زایش شید (نور) نامیدند که در افسانه های ایران باستان شب زایش مهر در سپهر است و ماه به دلدادگی مهر این شب را به دراز ترین دیدار خود با خور {خورشید} دگرگون می كند که جشن پیدایش مهر است.
جشن زایش مهر جشنی آریایی است كه همراه با كیش مهر از ایران به روم و بسیاری دیگر از کشورها رفت. شب چله برابر با 21 دسامبر كنونی، زاد روز فرشته ی مهر و نخستین روز سال نو به شمار می آمده است. در این روز جشن زایش مهر برگزار می شد. چهارسد سال پس از زایش عیسی مسیح، کلیسا جشن زایش مهر را به جای زاد روز عیسی پذیرفت، زیرا زمان درست زایش عیسی مسیح آشكار نبود ولی در پی لغزش شمارگری، این روز به 25 دسامبر {كریسمس} جابجا شد. از این رو است که تا امروز بابا نوئل با جامه و کلاه مُغان ايرانی نمایان میشود که رنگ سرخ برگرفته از زایش مهر و روشنایی در این روز است.
درخت سرو یا كاج و ستاره ی بالای آن هم یادگاری از کیش مهر و فرهنگ ایرانی است. درسده ی هیجدهم "نوتران" آلمانى با پیروی از درخت شب چله ی ایرانیان، درخت كریسمس را به نماد آذینی شب زادروز عیسی مسیح در آورد. ایرانیان باستان در شب چله درخت سبزى را همانند سرو آذین می بستند كه نشانه ی سبزى همیشگى باشد، به مانك (یعنى) روز زایش وآفرینش مهر. یهودیان ایرانى ساكن كشورهاى دیگر نیز شب چله را با نام جشنواره ی درخت (فستیوال درخت) جشن مى گیرند. این جشن در روسیه نیز از دیر باز با آیین ویژه ای برگزار می شده است و هنوز در میان روستاییان برگزار می شود. واژه ی "دئو" در اوستايی و سانسكریت به مانك (معنی) روشنایی است كه در پارسی نو به “دی” دگرگون شده است كه هم ريشه با Day در انگلیسی و Diدر فرانسوی به مانك روز و روشنایی است. واژه ی " دئوشو" اوستایی به مانك (معنی) دادار، آفریدگار یا اورمزد كه همه نام خداوند است و در اوستا بیشتر به جای واژه ی اهورامزدا به كار رفته شده است. از همین روی نام این ماه را "دی" نامیدند چون "دی" نام آفریننده است، كه سپس به آفریننده ی شید (نور) نامی شد. که "شو" برابر با همان "شيد" در پارسی است كه به تازی "نور" گويند است.
شيد (نور) و روشن كردن آتش در آتشكده ها نزد ايرانيان تنها نماينده ی پاكی و روشنايی روان و نیکی بوده است كه سپس همين نماد شيد (نور) از آيين ايرانی به ديگر آيين رفته و در همه ی دين ها همچو شايورد شيد (هاله ی نور) و افروختن شماله (شمع) و... نمايان گرديده است. خنده دار اينجا است كه همانانی كه اين نماد را از ما گرفتند به ما انگ آتش پرستی زدند.
در ماه دی چهار بار جشن دیگان در روزهای اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی بدین برگزار می شود، كه از همه والا تر جشن روز اورمزد است. این روز در ایران باستان كه نخستین جشن دیگان است به نام "اورمزد و دی ماه خرم روز" یا جشن دیگان نامیده شده است. زرتشتیان همچنین این روز را چیرگی روشنایی بر تاریکی یا پیروزی اهورامزدا بر اهریمن به شمار می آورند. در این روز پادشاه هان، فرمانروایان و استانداران دیدار همگانی با مردم می داشتند.
می ستاییم مهر را
آنکه از آسمان بر فراز برجی پهن
با هزاران چشم بر ایرانیان می نگرد
نگاهبان زورمندی که هرگز خواب به چشم او راه نیابد
آن که مردمان را از نیاز و دشواری برهاند
"اوستا - مهر یشت"
ایرانیان باستان همواره شیفته ی شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و شید (نور) می آراستند. آنان خور {خورشید} را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خور نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، چشم به راه بر آمدن خور و سپیده دم می نشستند تا آن را ستایش کنند.
در این شب خانواده های ایرانی پیرامون كت (کرسی) یا هیمه سوز (شومینه) گرد هم می آیند و میوه هایی مانند انار "نماد میوه ایرانی"، هندوانه آجیل لَرك و شیرینی می چینند و همه تا پاسی از شب، این شب را با داستان سرایی و شادی و خرمی می گذرانند. یادآوری میشود سرخی انار و هندوانه نشان روشنایی و زایش مهر است. همچنين انار نماد ميوه ی ايرانی است.
ایدون باد.
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2
01-12-2013, 08:45 AM (آخرین تغییر در ارسال: 01-12-2013, 08:51 AM توسط هلیا.)
درود
تخته نرد بازی کاملا ایرانی است که اکثر ما ها با آن اشنایی داریم اولین نمونه های تخته و حکاکی های انجام شده روی ان نشان از این است که رابطه ایی با علم ستاره شناسی دارد از جمله تعداد مهره و...
این مطلب از سایت ویکی پدیا است: ایران خاستگاه این بازی است . نخستین نمونه بازی که به نظر می*رسد نیای این بازی باشد بساط بازی است که به شکل عقاب و عقرب از جنس سنگ صابونی در حاشیه هلیل رود در جیرفت کرمان در طی کاوش*های پروفسور یوسف مجید زاده کشف شد و دارای سوراخ*هایی است که مهره*ها در آن جای می*گرفتند .اما نخستین نمونه مشابه نمونه امروزی در شهر سوخته ی سیستان و بلوچستان از گور باستانی موسوم به شماره*ی ۷۶۱ به همراه ۶۰ مهره*ی آن کشف شده است که بسیار قدیمی تر از تخته نردی است که در گورستان سلطنتی اور در بین النهرین پیدا شده بود. این تخته نرد از چوب آبنوس و به شکل مستطیل است. روی آن، ماری که ۲۰ بار به دور خود حلقه زده و دمش را در دهان گرفته، نقش بسته است. طاس*ها و مهره*ها که در یک ظرف سفالی در کنار تخت نرد قرار داشتند از سنگ های رایج در شهر سوخته یعنی از لاجورد، عقیق و فیروزه است. از آنجا که ایرانیان در ستاره شناسی بسیار متبحر بودند این بازی را بر اساس قوانین نجوم اختراع کرده*اند : دوران دو مکعب طاس و ظهور نقوش مختلف که مبادی بازی های متنوعند به مناسبت سیر افلاک و سیارات است که منشاء همه*ی حوادث شناخته می شوند . صحنه*ی نبرد به چهار بخش به تعداد فصول سال تقسیم شده است . از آنجا که ساعات شبانه روز به بیست و چهار ساعت تقسیم می شوند بساط نیز به بیست و چهار قسم بخش بندی شده است و تعداد مهره*ها بنا بر روزهای هر ماه سی عدد است و به اعتبار روز و شب یک نیمه*ی آن سفید و یک نیمه*ی آن را سیاه در نظر گرفتند . جالب اینجاست که جمع اعداد رو به روی هم در طرفین طاس*ها همواره هفت به تعداد هفت سیاره است . چنانکه در برابر یک ، شش نهاده*اند و در مقابل دو ، پنج و در مقابل سه ، چهار و رازهاست همچنان باقی در جفت ریختن و سه تایی ریختن طاس*ها و جمع آنها . نرد درقدیم هفت بازی داشته است از این قرار: 1 - فارد( فرد) 2 – زیاد 3 - ستا (سه تا) 4 - خانه ( خانه گیر) 5 - طویل 6 - هزاران ( ده هزار) 7 - منصوبه . در بعضی از بازی های مذکور مثل سه تا ، سه طاس به کارمی بردند . بر اساس یک نوشتهٔ پهلوی بنام چترنگ نامک یا شطرنج نامه، این بازی را بزرگمهر در پاسخ به بازی شطرنج که پادشاه هندوستان برای انوشیروان می*فرستد، ابداع می*کند و نام آن را به افتخار اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانی، نیواردشیر می*گذارد. داستان اختراع تخته نرد در مقابل چترنگ داستان بسیار شیرینی است که در شاهنامه از زبان فردوسی نقل شده است . بنا به متن کتاب شطرنج*نامه (یا گزارش شطرنج و نهش نیو اردشیر)، در ابداع آن از نمادهای متعددی که عموماً مربوط به باورهای زرتشتی است استفاده می*نماید. مثل تخته بازی به زمین، سیاهی و سپیدی مهره*ها به شب و روز و تعداد مهره*ها (که سی عدد است) به سی روز ماههای تقویم زرتشتی، گردش گردانه*ها (تاس*ها) به چرخش افلاک و ستارگان و گردش مهره*ها به حرکت مردمان تشبیه شده*است که به فرمان چرخش آسمان و سیاره*ها قرار دارند. همچنین چیدن مهره*ها در آغاز کار به آفرینش و زدن مهره*ها به برخورد و کشتار انسانها و دوباره نشستن آنها به زایش و بیرون رفتن آنها از صفحه بازی به مرگ تشبیه گردیده*است. نمادپردازی حتی در شرح شماره تاس*ها نیز دیده می*شود که :
۱ نشان اهورامزدا.
۲ نشان دو مینو(انگره مینو و سپنتا مینو)؛ (اشاره به دو گوهر همضاد ولی در تضاد همان نیروی نیکی و بدی)
۳ نشان اندیشه، گفتار و کردار نیک.
۴ نشان عنصرهای چهارگانه خلقت یعنی آب، باد، خاک، آتش.
۵ نشان پنج روشنی خورشید، ماه، ستاره، آتش، آذرخش .
۶ به شش گاهنبار مانند شده*است.
در تلمود نیز به این بازی اشاره شده*است. در یونانی به آن کوبیا می*گویند. در حال حاضر پایتخت ساخت تخته نرد در ایران، شهر سنندج می*باشد.
[ATTACH=CONFIG]1753[/ATTACH]
«اهورامزدا گفت ای زرتشت اسپنتمان تو نباید که عهد و پیمان بشکنی
چه آن عهدی که تو با یک دروغ پرست بستی و
نه آن عهدی که با یک راستی پرست بستی
چه معاهده با هر دو درست است خواه یکتاپرست خواه مشرک»
مهریشت فقره 2