ارسالها: 722
موضوعها: 66
تاریخ عضویت: Sep 2008
با سلام خدمت تمامی دوستان گرامی
چه خوب می شد که ما توی یکی از تاپیک ها خاطرات رصدهامون رو می نوشتیم!
و این صفحه می شد یک دفتر خاطرات خانوادگی!!!!!!!!
البته خانواده جوان نجوم کشورمون!
خیلی خوب می شد!
ما جوون ترا می تونستیم از تجربه دیگران استفاده کنیم!
به امید خاطرات شما دوستان!
ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
سلام.
من با شما موافقم.اصلاً وقتی تجربه ها گفته بشه به آموزش تبدیل میشه.
اولین رصد من با دوربین دوچشمی بود.اون موقع فکر میکردم میتونم سطح سیارات رو ببینم
اما هرچه تلاش کردم نشد اما مناظر جالب تری رو دیدم.
موقع خرید بهتره اول هدفمون رو از دیدن مشخص کنیم
اولین شب وقتی روی پشت بوم رفتم همسایه ما به خیال اینکه من دزدم و یه سری وسایل هم دستمه چنان دادی زد که خودمم ترسیدم :lol: خلاصه اینکه با شهادت پدر مادرم که بابا دخترمون بوده نه دزد از اطلاع دادن به پلیس خودداری کرد :wink:
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک
ارسالها: 129
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Feb 2006
منم یه خاطره بگم:
ما یه بار جمع شدیم مدرسه تا مثلا هلال ماه رصد کنیم.
البته تنها کسب تجربه بود.
اما موقع غروب تموم آسمون صاف به جز یه ناحیه ی 30 درجه ای دور موقعیت ماه و خورشید!!!
bebakhshid keyboarde man farsi nadare hamin 4 khat ro ba zahmate faravan neveshtam.
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است . . .
biyusa.blogfa.com
ارسالها: 722
موضوعها: 66
تاریخ عضویت: Sep 2008
با سلام
من فکر می کردم که دوستان از این بخش استقبال کنند ولی ....
در جواب شما دوست محترم باید بگم که اشکالی نداره که انگلیسی هم بنویسید
فقط یه چیزی بنویسید که ما از تجارب شما بتونیم استفاده کنیم.
با تشکر
ارسالها: 469
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Apr 2005
هیچ وقت یادم نمیره اولین باری که رفتم رصد با گروه خودمون بیرون به قصر بهرام، دائم منتطر بودم برسیم. هوا در تهران کاملاً ابری بود. پیشبینی نمیتونستیم کنیم با ابر رو برو میشیم یا آسمون پرستار. قبلاً آسمون رو با دیدگاهی که اون موقع داشتم ندیده بودم.حتی در مینی بوس هم ابر میدیدم. شب شد و نا تازه داشتیم میرسیدیم قشر بهرام. ولی قبل از اون ابرها کنار رفتن. من اول متوجه نشدم...چند لحظه بعد که خواستم آسمون رو ببینم چیزی چشمم رو به خودش جلب کرد. کاملاً آشنا بود! ولی پر نور...و با شکوه!
دب اکبر! و از اون ور مینی بوس خوشهی پروین! و باز چراغهای مینی بوس روشن شد و من منتظر موندم. این تازه اول شگفت زده شدن من بود! وقتی رسیدیم...هوا کاملاً صاف بود. نگاهی به بالا انداختم. نخواستم نگاه اولم ناقص بشه. وسائل رو که بردم بالای بام و گذاشتم کناری، چیزی که میدیدم واقعاً گیجم کرده بود. من هیچ صورت فلکی رو نمیتونستم پیدا کنم. زیبا بود و با شکوه. تا اون موقع هنوز قشر بهرام گرفتار آلودگی نوری الانش نشده بود.
هیجان زده بودم. از طرفی بارش جوزایی بود و واقعاً نمیدونستم باید با صدای بچهها از جا بپرم یا خودم رو بزنم به کری و فقط محو تماشا بشم. دوربین کوچیک 8*10 روسی داشتم و دارمش و خواهم داشت. وقتی صورتهای فلکی و محیط اطراف ستارهها و مناطق مشهور رو که میدیدم واقعاً هیچ چیز رو نمیتونستم تشخیص بدم. بینهایت زیبا و نورانی. آسمان واقعاً پرستاره.
کار به اینجا ختم نشد...تقریبا غیر از من و چند تا از دوستان دیگه که با گروهاهی دیگه اومده بودند همه خواب بودند. و من یک فرصت هم داشتک خلوت کنم با خودم و از تلسکوپ گروهمون 6 اینیچی بازتابی فاجعهی صاایران بود!؟ ولی 6 اینچ برای دیدن گذر «یو» از جلوی مشتری در حد تشخیصش کافی بود. از سرما نمیدونستم باید چی کار کنم! جا نبود برای استراحت. تا صبح بیدار بودم و برای خودم 250 تایی شهاب رو که گاهاً دوتایی و موازی میاومدن یا آذرگویهای زیبا رو رصد میکردم. خستگی و تشنگی داغونم کرده بود. ولی هیچ وقت این بهترین رصد خودم رو فراموش نمیکنم.
الان خیلی گرفتار کار و دوباره دانشگاه و این جور چیزها شدم. دلم برای رصد سخت زمستونی تنگ شده.
Science is a way of trying not to fool yourself. The first principle is that you must not fool yourself, and you are the easiest person to fool. Richard Feynman
ارسالها: 154
موضوعها: 8
تاریخ عضویت: Jan 2009
من اولین رصدی که داشتم با دوربین دوچشمی پدریزرگم بود.یه دوربین خیلی کوچیک و یه جایی از اون هم شکسته بود.البته من بیشتر برای بازی گرفته بودمش و داداش کوچیکترمو از تو حال دید میزدم که تو اتاق چی کار میکنه.بعدم هم که الکی رفتم اسمون رو باهاش نگاه کردم.
ارسالها: 722
موضوعها: 66
تاریخ عضویت: Sep 2008
دوستان گرامی سلام
از پستهای شما تو این بخش ممنونم
اما!
عنوان این تاپیک خاطرات رصدی بود نه اولین رصد!!
البته همیشه اولین ها از هر چیزی، بهترین ها و جزء خاطره انگیز ترین ها هستند.
حالا بعد از اینکه تعدادی از دوستان خاطره اولین رصدشون رو نوشتن که همیشه اولین ها خاطره بخش ترین هستند
امیدوارم که این پست ها تداوم داشته باشه و خاطرات جالب خود روش های رصدی ابتکاری و محل های رصد مناسب رو به ما معرفی کنند!
ارسالها: 1,258
موضوعها: 119
تاریخ عضویت: Oct 2005
جالب ترین خاطره رصدی من اولین رصدم بود :wink:
دوشنبه , 18 مهر 1384.گاهی یه تاریخ آدمو پر انرژی تر میکنه.منو استروتاک
ارسالها: 163
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Mar 2009
مایه باررفتیم یه منطقه ای به نام نکارمن که پرخرس بود.همه ی بچه هابعدازیه رصدطولانی تویه چادر جمع شده بودن تا خستگی درکنن وبعضیهاهم برای شادکردن بقیه کارهای جالبی انجام میدادند.تلسکوپها10متراونورتراز پادربود ومن بی خبراز دنیا تنها جرم میزدم!!!!چندبار حس کردم که ازپشت سرم صدایه خرخر میاد ولی گفتم احتمالا یکی ازبچه هاداره مسخره بازی درمیاره ؟!
:wink: امابعدصدانزدیکترشد.منم عصبانی رفتم سربچه هادادزدم که:این چه وضعیه؟!یه دفعه دیدم همه خوابن !!!!!!
دادوفریادکردم که خرس اومده همه چنان ازجاشون پریدن ورفتن تویه ماشین که هرچی چرنده وخزنده وپرنده تایک کیلومتری بود دررفت!
بعدکه چراغ انداختیم دیدیم یه چیزی داره درمیره!!!!!!!!!
ماهم گازه مونو گرفتیم ساعت 3 بامداد ازروی تپه هایه بدونه جاده تلق-تلوق اومدیم پایین ! :wink: جالبه که بدمنین اونشب مافقط 10تادختر بودیم به همراهه راننده ی پیرمون! :wink: تازه بعدشم کلی اتفاقه دیگه افتاد!