ستاره شناسی در ادبیات فارسی - نسخه قابل چاپ +- تالار گفتگو ستارهشناسان (https://www.astrotalk.ir) +-- انجمن: گوناگون (https://www.astrotalk.ir/forumdisplay.php?fid=7) +--- انجمن: پرسش و پاسخ (https://www.astrotalk.ir/forumdisplay.php?fid=48) +--- موضوع: ستاره شناسی در ادبیات فارسی (/showthread.php?tid=701) |
ستاره شناسی در ادبیات فارسی - M_Saturn - 07-16-2009 ماه هم در ادبات فارسی ما جایگاه خاصی داره. از ماه توی مثل ها خیلی استفاده شده. این ماه که به روی ما نوشده:حرف کسی است که در تبرئه خود میگوید. به این مفهمو که این کار یا خطا را دیگران هم انجام داده اند.زیرا در قدیم عقیده بر این بوده که دیدن ماه نو، دارای اثرات مثبت یا منفی می باشد و دیدن ماه نو برای عده ای خوب و برای عده ای بد است. این ماه که به روی فلان کس نو نشده: کنایه از این که کسی مبتکر این کار نبوده است و بسیاری دیگر نیز به این کار دست میزنند. به ماه گفته تو در نیا که من در اومدم: کنایه از بسیار زیبا بودن. قمر در عقرب: کنایه از بد بودن اوضاع . عقیده داشتن وقتی ماه در صورت فلکی عقرب قرار میگرفته اون موقع شوم و نحس بوده و توی اون موقع از انجام کارهای مهم جلوگیری میکردن. ماه به گل اندودن: کنایه از اینکه حقیقت را پنهان داشتن ماه همیشه زیر ابر پنهان نمی ماند: اینکه هر سری آخر فاش میشه. ماه قصب پوش یا قصب دوخته: کنایه از شاهد کتان پوش. اما جالبه که بگم در لرستان(البته قدیم جدیدا کی به این چیزا اهمیت میدن) خورشید به شاه نسبت داده میشد و ماه به شاهزاده. یه شعری هست که به گویش لری هست و به همین موضوع اشاره داره البته الان یادم نیست از مادر بزرگم شندیم.حالا میپرسم بعد میگم. ستاره شناسی در ادبیات فارسی - dehdari - 01-25-2010 خداوند خلقت چو آغاز كرد---- خرد آفريد و جهان باز كرد ز دود و بخار و يكي درّ سبز ----جهان را پي افكند زيبا و نغز به شش روز خلقت به پايان رسيد---- ز ناهيد و تير و ز بهرام و شيد ز برجيس و كيوان و گردون سپهر----ز گاو و بره شير و ناهيد و مهر هم عيوق و پروين پرديس چهر ----نشسته به تخت نو عروس سپهر شباهنگ و شعري،دبران و ماه ---- همه سر به سر چون سپاه ستاره شناسی در ادبیات فارسی - dehdari - 01-26-2010 آسمان گر بنگری ملک است و آفاق ونفس ××× حیف باشد گر بدین آفاق وانفس ننگری ستاره شناسی در ادبیات فارسی - dehdari - 01-27-2010 چيست اين گنبد كه گويي پر گهر درياستي *** يا هزاران شمع در پنگاني از ميناستي |