08-12-2009, 12:24 PM
آندرومدا، شاهزاده، امراﺓالمسلسله , Andromeda
نام یک صورت فلکی مشهور در نیمکره شمالی آسمان
يكي از زيباترين افسانه هاي ستارگان آسمان به طور حتم افسانه ذات الكرسي ( كاسيوپيا ) و امراة المسلسله ( آندرومدا ) است . " كفوس " ( kepheus ) پادشاه اتيوپي و همسر خودپسندش " كاسيوپيا " ، دختر بسيار زيبايي به نام " آندرومدا " داشتند . روزي ملكه خدايان را از خود رنجاند و آنها را آزرده خاطر كرد ، به اين ترتيب كه ادعا كرد ، دخترش زيباتر از " نرايدين " ( nereiden ) دختر " نرويس " ( nereus ) خداوند درياها است .
آنها نزد " پوزيدون " حكمران درياها ، كه ما امروزه اغلب او را " نپتون " ( neptun ) مي ناميم ، شكايت وادعاي خود را مطرح كردند . پوزايدون از اين امر بسيار خشمگين شد و هيولاي دريايي ترسناكي را به اتيوپي فرستاد ، كه امروزه به شكل صورت فلكي نهنگ در آسمان قرار دارد . اين هيولاي وحشتناك از دهانش آتش مي باريد تمام آن سرزمين را ويران كرد . مردم كه از اين امر مايوس و نااميد شده بودند بالاخره به پادشاه خود روي كردند . " كفوس " از غيبگويان راه چاره خواست و آنها راه حل وحشتناكي را به او گفتند . او دريافت كه هيولاي بي رحم تنها در صورتي از سرزمين او دست خواهد برداشت كه او يگانه دخترش " آندرومدا " را به هيولا تحويل دهد . شاه ابتدا اين كار را به تاخير انداخت ، ولي هيولاي دريايي هر روز خشمگين تر مي شد و سرزمين او را بدتر ويران مي كرد . بالاخره شاه دستور داد شاهزاده خانم را در غل و زنجير كنند و بر صخره اي در دريا محكم ببندند .
هيولاي دريايي به زودي پديدار شد و مي خواست " آندرومدا " را در چنبره بگيرد ، ولي درست در همان لحظه " برساوش" ( perseus : پرسه يا برساوش پسر زئوس ) پهلوان ، كه او نيز به شكل صورت فلكي در آسمان قرار دارد ، از راه رسيد . برساوش ، كه صندليهاي بالداري در پا داشت و مي توانست با آنها پرواز كند ، دختر بيچاره را كه براي كمك فرياد مي كشيد ، ديد . او بي درنگ به هيولا حمله ور شد ، اما نتوانست با شمشير خود بر هيولا غلبه كند . خوشبختانه او در ماجراي ديگري ، سر " گورگون " را به دست آورده بود ، سري كه هر موجودي به آن نگاه مي كرد ، بلافاصله تبديل به سنگ مي شد . او اين سر را در برابر صورت هيولا گرفت ، به نحوي كه هيولاي دريايي در يك چشم بر هم زدن به سنگ تبديل شد . برساوش ، شاهزاده خانم را كه بعدها همسر او شد ، نجات داد . بر ساوش ، سر گورگون را از بدن " مدوسا " ( medusa : يكي از سه خواهر خدايان افسانه اي يوناني " گوگون ها " مي ناميدند . مدوز زيبايي خيره كننده و گيسوان جذابي داشت . " آتنا " " دختر زئوس " ربه النوع هنر و دانش و صنعت كه از او رنجيده بود ، گيسوان او را تبديل به مار كرد . و بر ديدگانش نيرويي داد كه به هر كس مي نگريست سنگ مي شد . " پرسه " يا برساوش پسر زئوس سر او را با خود در جنگها و لشكرهايش همراه مي برد و دشمنانش را به سنگ تبديل مي كرد . فرهنگ فارسي ج 2 ، ص 1941 . ) جدا كرده بود ، هيولاي ترسناكي كه " پگاسوس " ، اسب بالدار ، از پهلوي او به وجود آمده بود .
نام یک صورت فلکی مشهور در نیمکره شمالی آسمان
يكي از زيباترين افسانه هاي ستارگان آسمان به طور حتم افسانه ذات الكرسي ( كاسيوپيا ) و امراة المسلسله ( آندرومدا ) است . " كفوس " ( kepheus ) پادشاه اتيوپي و همسر خودپسندش " كاسيوپيا " ، دختر بسيار زيبايي به نام " آندرومدا " داشتند . روزي ملكه خدايان را از خود رنجاند و آنها را آزرده خاطر كرد ، به اين ترتيب كه ادعا كرد ، دخترش زيباتر از " نرايدين " ( nereiden ) دختر " نرويس " ( nereus ) خداوند درياها است .
آنها نزد " پوزيدون " حكمران درياها ، كه ما امروزه اغلب او را " نپتون " ( neptun ) مي ناميم ، شكايت وادعاي خود را مطرح كردند . پوزايدون از اين امر بسيار خشمگين شد و هيولاي دريايي ترسناكي را به اتيوپي فرستاد ، كه امروزه به شكل صورت فلكي نهنگ در آسمان قرار دارد . اين هيولاي وحشتناك از دهانش آتش مي باريد تمام آن سرزمين را ويران كرد . مردم كه از اين امر مايوس و نااميد شده بودند بالاخره به پادشاه خود روي كردند . " كفوس " از غيبگويان راه چاره خواست و آنها راه حل وحشتناكي را به او گفتند . او دريافت كه هيولاي بي رحم تنها در صورتي از سرزمين او دست خواهد برداشت كه او يگانه دخترش " آندرومدا " را به هيولا تحويل دهد . شاه ابتدا اين كار را به تاخير انداخت ، ولي هيولاي دريايي هر روز خشمگين تر مي شد و سرزمين او را بدتر ويران مي كرد . بالاخره شاه دستور داد شاهزاده خانم را در غل و زنجير كنند و بر صخره اي در دريا محكم ببندند .
هيولاي دريايي به زودي پديدار شد و مي خواست " آندرومدا " را در چنبره بگيرد ، ولي درست در همان لحظه " برساوش" ( perseus : پرسه يا برساوش پسر زئوس ) پهلوان ، كه او نيز به شكل صورت فلكي در آسمان قرار دارد ، از راه رسيد . برساوش ، كه صندليهاي بالداري در پا داشت و مي توانست با آنها پرواز كند ، دختر بيچاره را كه براي كمك فرياد مي كشيد ، ديد . او بي درنگ به هيولا حمله ور شد ، اما نتوانست با شمشير خود بر هيولا غلبه كند . خوشبختانه او در ماجراي ديگري ، سر " گورگون " را به دست آورده بود ، سري كه هر موجودي به آن نگاه مي كرد ، بلافاصله تبديل به سنگ مي شد . او اين سر را در برابر صورت هيولا گرفت ، به نحوي كه هيولاي دريايي در يك چشم بر هم زدن به سنگ تبديل شد . برساوش ، شاهزاده خانم را كه بعدها همسر او شد ، نجات داد . بر ساوش ، سر گورگون را از بدن " مدوسا " ( medusa : يكي از سه خواهر خدايان افسانه اي يوناني " گوگون ها " مي ناميدند . مدوز زيبايي خيره كننده و گيسوان جذابي داشت . " آتنا " " دختر زئوس " ربه النوع هنر و دانش و صنعت كه از او رنجيده بود ، گيسوان او را تبديل به مار كرد . و بر ديدگانش نيرويي داد كه به هر كس مي نگريست سنگ مي شد . " پرسه " يا برساوش پسر زئوس سر او را با خود در جنگها و لشكرهايش همراه مي برد و دشمنانش را به سنگ تبديل مي كرد . فرهنگ فارسي ج 2 ، ص 1941 . ) جدا كرده بود ، هيولاي ترسناكي كه " پگاسوس " ، اسب بالدار ، از پهلوي او به وجود آمده بود .