08-09-2007, 04:56 PM
فقط همینو می تونم بگم که اسمم نیلوفره.از دبستان به طرز عجیبی عاشق آسمون مرموز شب بودم،نور مهتاب آرومم می کرد.کلاس چهارم که بودم یه دختری به مدرسه ی ما اومد که اونم مثل من شیفته ی سقف قیرگون آسمون شب بود.ما تا به اونوقت چیز زیادی از ستاره شناسی نمی دونستیم وتصمیم گرفتیم در مورد این طبیعت فراموش شده تحقیق کنیم ما از همون صفر شروع کردیم به مطالعه وتحقیق.زنگای تفریح درمورد تحقیقایی که کرده بودیم وآرزوهایی که داشتیم حرف می زدیم.درواقع یه جورایی باهم مسابقه می دادیم هرکی اطلاعات واخبار بیشتری پیدا می کرد برنده می شدماخیلی "آرزوها داشتیم می خواستیم یه روزی فضانورد بشیم می خواستیم زمینو از اون بالا نگاه کنیم.روزها گذشت وبالاخره من واون از مدرسه ی تیزهوشان قبول شدیم وبه امید پیشرفت هرچه بیشتربا هزاران امیدوآرزو وارد این مدرسه شدیم سال اول معلم فیزیکمون ما و4نفر از دوستای دیگه مونو که اوناهم تا حدودی باما هم عقیده بودن رو تشویق به ادامه ی این راه می کرد اون زمونا ما آرزوداشتیم ماشین زمان اختراع کنیم خیلی آرزوی شیرینی بود ما تا می تونستیم در مورد کیهانشناسی وسیاهچاله ها وکرمچاله وبعد زمان و...خوندیم وتحقیق کردیم به امید اینکه یه روزی بتونیم به گذشته یا آینده بریم ولی وقتی یه کم گذشت فهمیدیم این رؤیایی بیش نیست هنوزم به خوش خیالی اون زمونمون می خندیم.ولی خوبیش این بود که مایه چیزایی کم وبیش از کیهانشناسی فهمیدیم.
خیلی سخت بود که اون معلمو که مثل یه دوست بود از دست بدیم ولی کاری از دستمون ساخته نبود بالاخره بعد ازرفتن اون معلم وبا تلاشای ما کلاس ستاره شناسی تشکیل شد ویه تلسکوپ کوچولوودوتا دوربین دوچشمی هم برای مدرسه گرفتن. نمی دونید چقدر برای تشکیل این کلاس تلاش کردیم وبرای تبلیغش چه کارا کردیم .همایش،مسابقه و...تشکیل دادیم وتا حدودی دینمونو به آسمونی که میشه گفت تنها دلخوشیمون بود ادا کردیم ولی هنوزم هم خیلی راه های نرفته باقیه وهنوزم هم خیلی حرفای ناگفته به سنگ راز همه ی عاشقان آسمان شب(ماه)توی دلا تلنبارشده.
خیلی سخت بود که اون معلمو که مثل یه دوست بود از دست بدیم ولی کاری از دستمون ساخته نبود بالاخره بعد ازرفتن اون معلم وبا تلاشای ما کلاس ستاره شناسی تشکیل شد ویه تلسکوپ کوچولوودوتا دوربین دوچشمی هم برای مدرسه گرفتن. نمی دونید چقدر برای تشکیل این کلاس تلاش کردیم وبرای تبلیغش چه کارا کردیم .همایش،مسابقه و...تشکیل دادیم وتا حدودی دینمونو به آسمونی که میشه گفت تنها دلخوشیمون بود ادا کردیم ولی هنوزم هم خیلی راه های نرفته باقیه وهنوزم هم خیلی حرفای ناگفته به سنگ راز همه ی عاشقان آسمان شب(ماه)توی دلا تلنبارشده.