این مبحث بسیار جالب را من شروع می کنم با این امید که دوستان علاقمند علاوه بر همکاری و حضور بیشتر، از اظهار نظرهای مفید و ارتقابخش خودداری نکنند.
در ابتدا و پیش از آنکه وارد مبحث بروج فلکی و تاثیر شگرف آنها در زندگی انسانها شوم، مقدمه ای در خصوص پایه های باورداشتی پیشینیان و صحت یا عدم صحت این باورها خدمت دوستان عرض می کنم.
ماه نزدیکترین شیء آسمانی به زمین است و یکی از کوچکترین اجرام اطراف کره خاکی به شمار می رود. قدما اعتقادات زیادی درباره ماه داشتند و با بررسی اشعار شعرا و نوشته های علما به بخشی از این اعتقادات پی می بریم.
آنان عقیده داشتند که ماه علاوه بر نوردهی در شبهای مهتابی و یا کاربردی که می تواند در اندازه گیری زمان و تقویم داشته باشد، در پدیده های عالم از جمله رخدادن برخی طوفانهای دریایی مؤثر است و دریانوردان را در شبهایی که ماه (چه کامل و چه هلال) اندازه بزرگتری داشت، از رفتن به دریا و غواصی برای یافتن مروارید بر حذر می داشتند.
این اعتقاد راسخ نیز در میان مردم وجود داشت که پلنگ ها عاشق مهتابند و در شبهای مهتابی به بالای بلندی ها می روند و به سمت ماه زوزه می کشند.
اعتقاد دیگری که در این خصوص وجود داشت این بود که اگر فرد دیوانه یا دچار بیماری هاری به عکس مهتاب در آب نگاه کند، وحشی و خطرناک می شود.
و یا این اعتقاد راسخ که مهتاب (نور ماه) پارچه های کتانی را می پوساند و از بین می برد، باعث می شد که زنان در شبهایی که ماه کامل بود، لباسهای کتانی را آویزان نمی کردند.
ادامه - با پیشرفت علم و اکتساب دانش نسبی توسط انسان، این اعتقادات چون پایه عقلی و منطقی نداشتند، مورد انتقاد قرار گرفتند و توسط دانشمندان در ردیف خرافه و یاوه قرار گرفت و مردم عادی نیز که اکنون تحولات علمی را در جهان دنبال می کردند، معتقدان به این باورها را بی سواد و دانش قلمداد می کردند.
با پیشرفت نسبی دانش بشر درباره آسمان در اواخر قرن نوزده و شکل گیری و پیشرفت اعجاب انگیز علوم فضایی در اواسط قرن بیستم، تاثیر متقابل سیارات بر یکدیگر و به ویژه تاثیرات شگرفت ماه بر روی رویدادهای طبیعی زمین، بدون شک پذیرفته و اثبات شد و این بار دانشمندان با کمال افتخار و اطمینان بخشی از همان باورهای گذشته درباره ماه را به عنوان یافته های علمی مطرح کردند.
ذکر این مقدمه نسبتا طولانی عمدتا برای طرح این مطلب بود که چون ماه نزدیکترین و در دسترس ترین جرم فضای پیرامون ماست، یافته های علمی و سفر عملی به آن باعث شد که به حقیقی بودن بسیاری از باورهای گذشتگان درباره آن پی ببریم، پس با همین تجربه مفید می توان گفت که چون بشر امروز هنوز به دانش چندانی از آسمان دست نیافته و تنها متکی بر چشمان قدرتمند هابل و دیگر تلسکوپهای فوق حرفه ای، به اعماق آسمان می نگرد، الزاما نمی تواند ادعا کند که سیارات و ستارگان و دیگر اجرام آسمانی هیچگونه تاثیری در سرگذشتها و سرنوشتها و به طور کلی رویدادهای عالم ندارند، چه بسا با کشف حقایق علمی در قرون آینده تاثیر این اجرام آسمانی در سرنوشت بشر مسجّل شود و همگان به صحت این عقاید اذعان دارند.
ادامه - دلیل قابل استناد دیگری که احتمال صحت اعتقاد گذشتگان را در این خصوص بالا می برد، این است که دانشمندان بزرگ و موجهی چون ابوریحان بیرونی، خیام، عبدالرحمن صوفی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابوعلی سینا و ... که درستی بسیاری از یافته های علمی و کشفیات نجومی آنها اکنون با استفاده از پیشرفته ترین تجهیزات علمی به اثبات رسیده است، جزو معتقدان به همین باورها بوده اند و هرگز آنها را رد نکرده اند. تا آنجا که علمی مستقل از نجوم، تحت عنوان « علم هیأت » وظیفه بررسی تاثیر ستارگان بر روی رویدادهای جهان و سرنوشت انسان را بر عهده داشت.
ماه روى زمين تاثير زيادى داره چون جرم و فاصلش از زمين در حديه كه اين تاثيرو داشته باشه ولى مطمئنا مشترى با اينكه جرمش بسيار بيشتر از ماهه بخاطر فاصلش اين تاثيرو نداره. تاثير ماه روى زمين كلى نيست و نميشه همچين تاثيرى رو براى ساير اجرام در نظر گرفت.
دليل دوم شما هم كه اصلا دليل نيست. چون اين افراد دانشمندان بزرگى بودن دليل بر اين نيست كه همه تفكراتشون درست باشه. همونطور كه چون نيوتن و انشتين به اين تاثيرات اعتقاد نداشتن نميشه گفت غلطن. دانش هيچ بشرى كامل نيست. شايد صحبت هاى پيامبر و امامان در اين زمينه قابل اعتماد ترين باشن.
با سلام و تشکر از اینکه در این مبحث مشارکت دارید:
نظر دوست عزیزم Regulus کاملا درست هست، من ماه را به عنوان یک مثال محسوس در مقدمه آوردم، ولی حتما لازم نیست تاثیر دیگر سیارات یا ستارگان بر روی زندگی انسانها یک رخداد عینی شبیه به جذر و مد دریاها باشد که با جرم و فاصله ارتباط دارد، شاید علم نوین نوعی تبادل انرژی ناشناخته بین این اجرام و وجودی متافیزیکی همچون روح را به اثبات برساند که نهایتا به تاثیر آنها در سرنوشت انسان منجر شود.
البته حتی این نظر من هم صرفا یک نظریه است و همانطور که در پستهای قبلی عرض کردم تا زمانی که سوی چشم علم به قدری زیاد شود که دوردستها را ببیند، ما نمی توانیم به صحت یا عدم صحت این اعتقادات به صورت راسخ رای دهیم.
مبحث من با اجازه دوستان از این پس به سیارات منظومه شمسی و همچنین منطقه البروج و اعتقادات یونانی ها، مصریها و مهمتر از همه ایرانیان درباره آن و تاثیرش در زندگی بشر خواهد پرداخت.
به خاطر اهمیت موضوع باز هم یادآور می شوم که ذکر این اعتقادات به معنی درست بودن آنها نیست ولی به این معناست که نباید مطلقا از کنارشان عبور کنیم و آنها را صرف خرافه در نظر آوریم.
صحبت هاى شما نظريه نيست. نظريه بايد قابل دفاع باشه.
بر فرض كه چنين تبادل انرژى بين انسان ها و سيارات منظومه شمسى و ستارگان وجود داشته باشه، چرا هيچوقت در مورد تاثير ميز و صندلى و اشيا نزديكتر بحث نشده. چرا بايد چنين تبادل انرژى وجود داشته باشه؟ منظورم اينه كه يه دليل بگيد كه وجود همچين احتمالى رو بيان كنه.
در خصوص تبادل انرژي بين انسان و اشياء پيرامون نظير ميز و صندلي و هر چيز ديگر مي توان به مبحثي تحت عنوان چاكرا مراجعه كرد كه سالهاي بسياري است از حالت نظريه خارج شده و بسياري از مولفه هاي آن به اثبات رسيده است.
در خصوص مبحث دوم شايد من اشتباه كرده ام كه از واژه نظريه استفاده كردم و بايد مي گفتم: نظر
زيرا اگر اثباتي براي آن مي داشتم كه تا حالا در محافل علمي جهان آن را مطرح مي كردم. به هر حال از راهنمايي شما ممنونم و سعي مي كنم از اين پس با دقت بيشتري واژه ها را به كار بگيرم.
ادامه - منطقه البروج چيست و عملكرد آن چگونه است؟
واژه منطقه در اصل زبان عربي به معناي كمربند و يا دايره اي است كه چند شيء را مانند تسبيح به دور هم نگه مي دارد و منطقه البروج به دايره اي فرضي در آسمان اطلاق مي شود كه دوازده صورت فلكي خاص را (كه در ادامه به معرفي آنها خواهم پرداخت) به دور هم نگه مي دارد.
چون زمين به دور خورشيد مي گردد، در نگاه كسي كه روي زمين قرار دارد اين تصور به وجود مي آيد كه خورشيد (علاوه بر طلوع و غروبش كه هر روز تكرار مي شود) در دو روز مختلف نيز در دو ناحيه از آسمان ديده مي شود كه البته ميزان اين جابجايي به حدي كم است كه در طول يك هفته يا يك ماه محسوس است و بين دو روز متوالي خيلي نمي شود اين جابجايي را حس كرد. اين جابجايي در هر روز در حدود يك درجه هندسي است به طوري كه در طول سال جابجايي خورشيد در آسمان به اندازه 360 درجه يعني يك دور كامل خواهد بود. باز يادآور مي شوم اين جابجايي با طلوع و غروب روزانه خورشيد متفاوت است.
منظور من هم از دليل اثبات نبود. منظورم چيزيه كه باعث كنجكاوى ما درباره پيدا كردن اين رابطه بشه.