یادمه یه بار تو راه بودیم و داشتیم می رفتیم مسافرت .شب بود و هوا هم خیلی تمیز بود همین جوری چشم دوخته بودم به ستاره ها.اون موقع 6 سالم بود. خلاصه از 10 سالگی شروع کردم به خوندن کتابای نجوم و هر روز بیشتر بهش علاقه مند می شدم. دوست دارم یه ستاره شناس حرفه ای بشم.
چرا درد دل مارو تازه ميكنيد؟هان؟!
من از بچگي علاقه داشتم از موقعي كه ابتدايي بودم...
ولي هيشكي حمايتم نكرد بماند
بلكه روز به روز مخالفت ميكردند باهام...اين منو ديوونه ميكنه كه نميگفتند بچه به اون كوچيكي بدون هيچ امكاناتي اونم تو يه دهات دورافتاده وقتي اينقد به نجوم علاقه داره چرا حمايتش نميكنيم؟!!!!يادمه اولين بار عوارض ماهو با تلسكوپ دست سازم كه ديدم ذوق كردم بابامو آوردم پشت بوم كه بهش نشون بدم ولي اون به شدت تحقيرم كرد و گفت حالا كه چي؟!!!!!!اشكم دراومد الان.... بسه...
سلام.
نمره هاتون چه جوریه؟
سلام. جرقه های نجوم تو ذهن من با گرفتن دو عدد کتاب ایزاک اسیموف توسط پدرم برای من زده شد. بعد از اون تو دوران راهنمایی بود که ( اینجاش دیگه کلیشه ای شده به بزرگی خودتون ببخشید ) یک دنباله دار از کنار زمین عبور می کرد نمی دونم اسمش چی بود ولی خوب یادمه که وقتی برای اولین بار دیدمش به خاطر دم کوچیکش کلی تعجب کردم. نمی دونم دو یا سه شب تو اسمون بود و جرقه بعدی اینجا زده شد.( حتما الان با خودتون می گین که اینقدر جرقه زد که، نجوم به جونش اتشی کشید که دست کم باید مدرس نجوم باشه. بقیشو داشته باشید ولی به طور رسمی و جدی ( همون موقعی که علاقه مندا دلشون می خواد یک تلسکوپ داشته باشند) از زمان پخش سری دوم برنامه آسمان شب شروع شد و تا امروز من به طور جدی پیگیر نجومم و فکر کنم دیگه هیچ جور نتونم بی خیالش بشم.
من وقتی علاقه مند شدم که به طور تصادفی به مقاله ای برخوردم که میگفت یک سر سوزن از ستاره ی نوترونی وزن یک آسمانخراش بزرگ را دارد!
میدونم شاید این تاپیک یه کم قدیمی باشه ولی حالا میخوام من بگم
من نجوم رو از کلاس چهارم شناختم ولی دنبالش نکردم گذشت تا اینکه رسیدم به سالی که قرار بود برم اول راهنمایی من یه خصوصیتی که دارم اینه که هر چیزی رو میخوام یه دفعه امتحان کنم همه کلاس ها رو برم اون سال به علت تداخل زمانی مجبور بودم بین کلاس پل ماکارونی و نجوم یکی رو انتخاب کنم که نجوم رو انتخاب کردم ودیگه تا الان که دارم اینا رو مینویسم
البته یه چیزی که واقعا انگیزه منو ایجاد میکرد علاقه بابا بزرگم به علم ستاره شناسی بود
تازه یادمه وقتی 3-4 ساله بودم شبا از ادم فضاییا میترسیدم و واسه اینکه شب به من حمله نکنن یه عکس از ادم فضاییا کشیدم و هر شب میذاشتم کنارم که اونا اگه حمله کردن فک کنن من با اونا دوستم و به من کاری نداشته باشن:d
امان از این تخیل کودکی
الان که دارم فک میکنم یه انگیزه دیگه هم داشتم از اونجایی که من خیلی دوس داشتم وقت کلاسای درسی رو بگیرم از نجوم انقد توی کلاس ها تعریف میکردم که یارو معلمه کلا یادش میرفت درس بده و من همین جوری یه ریز حرف میزدم
یادمه یه روز رفته بودیم بیرون که اون روز بود که اولین بار ملاقه رو به من نشون داد بعد گقت که همه ستاره ها اسم دارن منم تعجب کردم گفتم مگه میشه این همه ستاره اسم داشته باشه بعد از اون خیلی دوس داشتم که صورت فلکی هارو بشناسم خصوصا دب اکبرو ولی در حالی که دیده بودم خودم خبر نداشتم ولی این جریانو خیلی دنبالشو نگرفتم تا یه روزی که پنجم بودم این آقا فهیم نیا تو شهر ما بود رتبه 1 کشوری رو آورد از اون روز هجوم آوردم به اینترنت کتابو ایجور چیزا واز اون روز هم به اینترنت معتاد شدم هم به نجوم
نجوم هم دنیاییه واسه خودش. هر کدوم از یه در وارد شدیم اما همه قدم به دنیای مشترکی گذاشتیم. باید قدرشو دونست. علاقه به آسمان و راز و رمز اون توی ذهن همه وجود داره اما متاسفانه همه بهش بها نمیدن و دنبالش نمیرن.من در کودکی یه دنباله دار رو دیدم که با سرعت در حال عبور بود. تصویرش هنوز توی ذهنمه. اما متاسفانه اسمشو نمیدونم. سالش یادم نیست
Parastoo نوشته: نجوم هم دنیاییه واسه خودش. هر کدوم از یه در وارد شدیم اما همه قدم به دنیای مشترکی گذاشتیم. باید قدرشو دونست. علاقه به آسمان و راز و رمز اون توی ذهن همه وجود داره اما متاسفانه همه بهش بها نمیدن و دنبالش نمیرن.من در کودکی یه دنباله دار رو دیدم که با سرعت در حال عبور بود. تصویرش هنوز توی ذهنمه. اما متاسفانه اسمشو نمیدونم. سالش یادم نیست
لابد هیاکوتکه یا هیل-باپ بوده.