تالار گفتگو ستاره‌شناسان

نسخه‌ی کامل: یکی بود یکی نبود... (افسانه های صورتهای فلکی)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5
صورت فلکی Leo یا برج اسد

صورت فلکی اسد ( Leo ) یکی از صور فلکی منطقه البروج است. این صورت فلکی در فصل بهار در نیمکره شمالی و در پاییز در نیمکره جنوبی قابل مشاهده است. معمولا یکی از بارشهای شهابی سالانه در این برج صورت می گیرد. بهترین زمان رصد این صورت فلکی برای ایرانیان فروردین ماه است.

[عکس: leo.JPG]

افسانه صورت فلکی اسد

در افسانه ها آمده است که او مشهور به شیر نمیا ( Nemea ) بوده و بدست هرکول کشته شده است. نمیا شهری بوده که این شیر در آنجا در غاری دو دهنه رندگی میکرده است. او یک شیر زخم ناپذیر بود که از قول برخی از داستانها توسط غول تیفون یا سگ Orthrus و یا بخاطر Selene خدای ماه زخم ناپذیر شده بود. آپولودورس می گوید: این شیر فرزند تیفون، بزرگترین هیولای عالم است.
هرکول در اولین ماموریت خود زمانی که با تیرکمان به سوی او تیری رها کرد متوجه شد که تیرها به او کارگر نیست. هرکول به تعقیب شیر رفت ولی شیر در غارش مخفی شد سپس هرکول دو ماه به جستجوی شیر پرداخت و او را در غار پیدا کرد و گروه خود را بهمراه حیوانات به درون غار برد و یک دهنه غار را بست و به طرف دهنه ی دیگر رفت و با شیر درگیر شد و گلوی او را گرفت و خفه اش کرد. هرکول برای پوست کردن حیوان از پنجه های خود او استفاده کرد و پوستش را کند و بعنوان غنیمت جنگی برتن نمود و بعد از آن لاشه شیر را گرفت و بروی شانه های او جشن پیروزی برپا کرد.
در عین حال کاری که از هرکول سر زد دقیقا بوسیله گیل و گمش خدای خورشید نیز انجام شده بود. برخی می گویند که ارتباط این صورت فلکی با خدای خورشید حاصل انطباق این صورت فلکی در منطقه البروج بابلی با انقلاب تابستانی است. صورت فلکی اسد در تاریخ مصر جایگاه طلوع خورشید پس از آفرینش آن میباشد و از این رو به آن خانه خورشید نیز می گویند.

اجرام مهم این صورت فلکی

alpha اسد: نورانی ترین ستاره این صورت فلکی آلفا اسد یا قلب اسد ( Regulus ) است. این ستاره آبی از رده طیفی B7 و با قدر ظاهری 1.34در فاصله ای 77.6 سال نوری زمین قرار دارد. درخشندگی آن 197 برابر خورشید و دمای سطحی آن در حدود 10000 درجه کلوین است. البته این ستاره همدمی نیز دارد که با قدر 8 در فاصله 67 سال نوری از زمین است.

beta اسد: در دم شیر ستاره آبی - سفید بتا اسد یا ذنب الاسد ( Denebola ) قرار دارد. این ستاره 36.2 سال نوری با زمین فاصله دارد، قدر آن 2.12 و درخشندگی آن 22 برابر خورشید است. دمای سطحی آن در حدود 8400 درجه کلوین است. این ستاره از رده طیفی A3 می باشد.

gamma اسد: گاما اسد ( Algieba ) ستاره ای دوتایی ست که در یال شیر قرار دارد. ستاره پر نور تر نارنجی رنگ بوده و از رده طیفی K1 و با قدر 2 و در فاصله 126 سال نوری از زمین قرار دارد، ستاره کم نور تر زرد رنگ بوده و از رده طیفی G7 و با قدر 12 است.

delta اسد: این ستاره با قدر 2.53 و از رده طیفی A4 است، فاصله ی آن با زمین 57.7 سال نوری و دمای آن در حدود 8000 درجه کلوین است و درخشندگی آن 39 برابر خورشید ماست.

اجرام مهم غیر ستاره ای

M65: این کهکشان یک کهکشان مارپیچی بزرگ با مرکز نورانی ست. این کهکشان در راستای شمالی - جنوبی قرار گرفته است. قدر آن بیش از 10 و فاصله ی آن تا زمین 35 میلیون سال نوری ست.

M66: این کهکشان نیز مارپیچی بوده و از M65 پرنورتر است، قدر آن 10 و فاصله آن تا زمین نیز 35 میلیون سال نوری است.

M96 - M95 و M105 که هر سه کهکشان هستند نیز در این برج قرار دارند. این صورت فلکی از شرق با برج سرطان، از غرب با صورت های فلکی گیسوی برنیکه و سنبله، از شمال با شیر کوچک و دب اکبر، و از جنوب نیز با صورت فلکی ذات السدس و برج جام همسایه است.

[عکس: sovarasad.jpg]

گردآورنده مهدی رنجبر
سلام دوستان من قصد دارم داستانها و افسانه هایی که در مورد صورتهای فلکی وجود دارند رو اینجا بنویسم.
امیدوارم خوشتون بیاد. تقریبا افسانه همه رو مینویسم. اگه افسانه ای رو دوست دارید زودتر بگم درخواست کنید.

افسانه صورت فلکی آبریز دلو

[عکس: srk9wie8uos8q82h58v.jpg]

بهترین اسطوره شناخته شده در مورد صورت فلکی دلو یا آبریز مربوط می شود به گانیمد؛ جوان زیبایی که زئوس عاشق وی شد و عقابی به فرمان زئوس، گانیمد زیبا را از سرزمینش ربود و به کوه المپ آورد تا ساقی خدایان گردد. بنابر افسانه ها، صورت فلکی جام، همان جام گانیمد برای شراب دادن به خدایان بود.
دلو در طالع بینی، صورت فلکی متعلق به ماه بهمن است. و در نجوم رصدی اگر این صورت فلکی، با ستارگان کم نورش قابل مشاهده گردد، مردی را نشان خواهد داد که جامی در دست دارد و نهری از آن در حال ریختن است و در اسطوره های کهن هویت دلو، را ریزنده آبی شناخته اند که در زمین به سیل بزرگی مبدل می شود، به همین دلیل است که صورت فلکی نهر را همان رود خارج شده از جام آب ریز می دانند.
اما مهم ترین اسطوره مربوط به دلو، گانیمد است:
در اسطوره های یونانی، گانیمد از قهرمانان متعلق به سرزمین تروا است. سرزمینی باستانی و تاریخی که در شمال شهر آنتالیا واقع شده است. این شاهزاده زیبای تراوایی مورد توجه زئوس قرار گرفت و ساقی خدایان شد. او پسر تروس بود. نام پدر او خواه در واقعیت و خواه در افسانه، از نام مکانی ویژه، مثلا یک قبیله گرفته شده است. وقتی که زئوس گانیمد را ربود؛ تروس پدر گانیمد برای پسرش بسیار غمگین گشت. زئوس هم به منظور همدردی، هرمس ایزد بازرگانی و دزدی و سخنوری را به همراه دو اسب بسیار تندرو که می توانستند روی آب نیز بدوند، به سوی وی فرستاد. هرمس نیز تروس را مطمئن کرد که پسرش در مقامی بسیار رفیع قرار گرفته است و نیز به او گفت که پسرش ساقی خدایان فناناپذیر شده است. موضوع غم پدر او بلند آوازه شد و به بسیاری از نقاط یونان رسید و گانیمد به افسانه عشق برای جنس مذکر مبدل گردید.
در شعر، گانیمد سنبلی از یک ایده آل زیبا و جوان است و گاهی اوقات او با هلن تروا مقایسه می شد.
در یکی از رساله های نظری نوشته شده به قلم افلاطون، در سال ۳۶۰ ق.م این گونه بیان شده است که اسطوره گانیمد را کرتی های مینوآنی ساخته اند.
زندگی این گروه از افراد به قبل از دوره مفرغی در تمدن کرت مربوط می گردد.
در کاخ المپ، زئوس بزرگ ایزدان، گانیمد زیبا را معشوق و ساقی خود ساخت؛ پیش از گانیمد این مقام به هبه دختر زئوس و هرا اختصاص داشت. از سوی ایزدان به هبه در ازای رسالتش سقوط کرد و سحر ایزدان در او از میان رفت و چهره نازیبایش بازگشت. پس از آن، جایگاهش را در کاخ از دست داد و به جای او گانیمد ساقی خدایان در کوه المپ گردید. پس از جانشین شدن گانیمد به جای هبه، او با هرکول ازدواج کرد.
خدایان برای دیدن گانیمد جوان سرشار از شوق شدند، به جزء هرا، همسر بدجنس و حسود زئوس که از گانیمد متنفر بود و از شدت تنفر شروع به تبعید تراوایی ها کرد، به حدی که اسطوره نگاران به شمارش این تبعیدی ها پرداخته اند.
به بیان دیگر در پیمان آن ها در جنگ تروا، هرا بود که توطئه کرد. از نظر هرا، تروا بخشی از سرزمین یونان، به حساب می آمد که متعلق به خدایان بود و هرا هم نماینده اصلی آن جا بود.
زئوس بعدا گانیمد را صورت فلکی آبریز یا دلو کرد و در نزدیکی صورت فلکی عقاب در آسمان نهادو اما افسانه یونانی دیگری نیز در مورد گانیمد وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نخواهد بود. این افسانه بر پایه گزارشاتی است که بسیاری از اقوان باستانی درباره طوفان نوح در تاریخ شنیده اند؛ یونانیان باستان بیان کرده اند که این طوفان، مجازات ایزدان برای بشریت گناهکار و فاسد بوده است. بدین معنا که جلوه خشم خدایان با سیل و طوفانی دهشتناک، زمین را نابود کرد و تنها دو انسان از این بلایای طبیعی جان سالم به در بردند. این زوج دویکالیون و پیورها نام داشتند. آن ها به سان نوح پیغمبر با استفاده از کشتی خود را نجات دادند و چون طوفان فرونشست و آب ها فروکش کرد، آنها در برابر خود زمین را ویران و خالی از انسان بافتند. چون آن دو نجات یافتگان این بلا بودند از سوی بزرگ ایزدان بخشوده شدند و زئوس بدیشان ماموریت داد که سنگ هایی را پشت سر خود پرتاب کنند، تا با پرتاب این سنگ ها نوع بشر دوباره رشد کند.
پس از مرگ دویکالیون او به دست ایزدان به صورت فلکی دلو تبدیل شد.


گرد آوری از : علی عمانی ( کاربر : ali_solo_ejay )
Smile
افسانه صورت فلکی نهر

صورت فلکی نهر افسانه کاملا آشکار و پررنگی ندارد، در کل، دو داستان به آن نسبت داده شده است.
در یکی از این داستان ها تصور بر این بوده که آبریز صورت فلکی دلو برای به دست آوردن آب، به دنبال رودخانه می گشته که با نهر مواجه شده است.
و اما داستان دیگر، صورت فلکی نهر به فایتون و مرگ او مرتبط می شود. در اساطیر یونانی فایتون فرزند هلیوس، ایزد خورشید است. هلیوس برادر سلنه ایزدبانوی ماه است.
هلیوس هر روز صبح از خاور به همراه ارابه زرین نه اسبی خود که حامل خورشید بود به پرواز در می آمد و پرتوهای زرین را بر ایزدان و آدمیان می افکند و در پایان روز به باختر فرود می آمد. یک روز صبح فایتون فرزند هلیوس، با اصرار زیاد خواست که ارابه خورشید طی کند و از فراز فرود را بنگرد. اما هلیوس در مقابل درخواست او مقاومت کرد و گفت که هیچ میرایی نمی تواند ارابه خورشید را کنترل کند. سرانجام پافشاری فایتون بر پدر اثر گذاشت و با وجود وحشت هلیوس از این عمل خطیر، فایتون سوار بر ارابه از زمین دور شد.


[عکس: yah0rdlv81ijssvzgw.jpg]
افسانه صورت فلکی ارابه ران، ممسک، العنان

پیش از عهد کلاسیک، این نقش آسمانی راننده یک ارابه چهار اسبی شناخته شده بود؛ به طوری که اگر با تمام ستارگانش حتی کم فروغ ترین آن ها مشاهده گردد، شباهت زیادی به یک ارابه ران پیدا می کند. اگرچه این ارابه ران به چوپان نیز شباهت دارد.
تمدنهای دیگری از جمله بابلیان و رومیان براین باورند که در این صورت فلکی، هدایت کننده یک ارابه چهار اسبی دیده می شود.
رومیان هویت این نقش آسمانی را همان اریختونیوس می دانستند که پسر لایق خدای آتش و آهنگری، یعنی هفائستوس و همسرش آتنا ایزد بانوی عقل و زیبایی بود. او کسی بود که ارابه چهار اسبی را اختراع کرد. اما بنابر نسخه ای دیگر در باورهای یونان باستان، ارابه پادشاهی مهربان، خدای صنعتگران و حامی آهنگران است. آن ها این نقش آسمانی را همان هفائستوس، پسر لنگ هرا، می پندارند. در واقع، این همان پسری است که هرا خود به تنهایی و بدون نیاز به زئوس او را به دنیا آورده است.
کاجرا این گونه است که پس از آن که آتنا به سان یک اندیشه از سر زئوس شکوفه زد و متولد گشت، هرا نیز از سر حسادت به این فکر افتاد که پسری را بدون زئوس به وجود بیاورد.
هفائستوس، خدای آتش و حامی هنرمندانی بود که با فلز و آهن کار می کرد. او در صندوق پرورش می یافت تا هنگامی که بزرگ شد و مارها نگهبانش بودند. ظاهرا یک مرتبه که بین هرا و زئوس نزاعی در گرفته بود، او به دفاع از مادر برخاست و زئوس نیز از شدت خشم او را از بلندای کوه المپ به زمین پرتاب کرد.
و همین اتفاق باعث شد تا هفائستوس فلج گردد و چون دیگر قادر به راه رفتن نبود برای طی مسافتهای طولانی ارابه را اختراع کرد. او تنها خدایی است که به صورت فیزیکی زشت است. او زرگر و سلاح ساز خدایان بود. او از آتشفشان به جای کوره استفاده می کرد. بسیار مهربان و صلح جو بودو ارابه ران، همیشه افساری در دست و یک بز و دو بزغاله به همراه داشت و پس از مرگش، هرا او را به همراه ارابه چهار اسبی اش همچون شاهزاده ای در آسمان نهاد. آتنی ها نیز برای این ایزد مهربان پرستشگاهی در وسط بازار آهنگران ساختند.
[عکس: hbrqa3aw3gzhnx46emg.jpg]

افسانه صورت فلکی جدی

صورت فلکی جدی مثل بسیاری از صورت های فلکی داستانی زیبا دارد، شاید زیبایی این اسطوره بیش تر به علت تلاقی آن با داستان تولد و نجات زئوس باشد.
داستان از این جا شروع می شود که کرونوس، پدر زئوس، به علت پیشگویی سروش غیبی هر یک از فرزندان خود را به محض زاده شدن می بلعید، زیرا می ترسید که آنه ها جای او را بگیرند یا برادران بزرگ تر خود، تیتان ها، هم پیمان شوند و هیچ مخلوقی را آزاد نگذارند.
رئا، مادر زئوس، با اندوه فراوان از والدینش، اورانوس و گایا، درخواست یاری کرد. پس به توصیه آنان به کرت رهسپار شد و در غاری ژرف در جنگل های انبوه کوه اژوم فرزندش را به دنیا آورد.
مادر بزرگ زئوس، گایا، نگهداری از او را به عهده گرفت و برای پرستاری بهتر، وی را به دست پریان و دختران شهریار کرت سپرد.
داستان جدی یا همان « آمالته آ » از این جا آغاز می شود که یکی از دایه های زئوس بز را به او هدیه داد تا ایزد نوباوه را شیر دهد. آمالته آ حیوانی شگفت آور بود و منظرش حتی حیوانات را می ترساند.
یک بار در زمان کودکی زئوس هنگامی که با آمالته آ مشغول بازی بود، ایزد خردسال شاخش را تصادفی می شکند، زئوس نیز برای بیان ندامت خود از این کار به شاخ شکسته آمالته آ قدرتی جادویی می بخشد تا او بتواند آرزوهای مردم را هر آنچه از ثروت و نعمت باشد برآورده کند.
زئوس بعد ها برای پاسداری از خدمات و محبت های بز، او را در میان منطقه البروج قرار داد و از چرم آمالته آ سپری محکم ساخت که هیچ تیری نمی توانست آن را بشکافد.
شاخ شکسته آمالته آ به کرونوکوپیا تبدیل شد که افسانه آن به قرن پنجم پیش از میلاد باز می گردد. کرونوکوپیا؛ یعنی شاخ وفور نعمت یا شاخی که از آن به جای ظرفی جهت نگهداری نعمت و فروانی استفاده می شده است. اما نمایش و تجسم اصلی شاخ بز این است که با گل ها و میوه ها پرشده باشد. این شاخ نیز سمبل باروری در زنان بوده است.
اما مدرن، کورونوکوپیا معمولا خالی است و شبیه سبد ترکه مانندی است که معمولا با میوه و سبزیجات متنوع پر می شود. در امریکای شمالی، این شاخ مرتبط است به فصل درو کردن محصول و شکرگذاری.
در دیگر اسناد آمده است که این صورت فلکی مانند بز دریایی (بزماهی) به نمایش درآمده است؛ یعنی بزی با دمی شبیه ماهی. یکی از داستان هایی که با بزماهی سرو کار دارد این است که وقتی پان، ایزد چوپانان که همان بز بود، او می خواست مانند شماری از دیگر خدایان، خود را به شکل ماهی در آورد، اما چون دیر به داخل آب پرید قسمتی از بدنش که بیرون از آب بود شکل ماهی شد. در سومر، این صورت فلکی به ائا یا اآ، یکی از خدایان سومریان و خدای اقیانوس ها و آب های زیرزمینی، وابسته است. درحماسه گیلگمش، ائا به گیلگمش دانایی بسیار می بخشد و اوست که تمدن را به خارج از دریاها می آورد و به نوع بشر هدیه می دهد.


[عکس: xze6mspvp1f613cj4ztv.jpg]
افسانه صورت فلکی چنگ رومی شلیاق
[عکس: 15fqxegg717srftk5tad.jpg]
وقتی این نقش آسمانی با تمام ستارگانش به خوبی دیده شود شبیه یک چنگ است. برای مدت ها تصور بر این بود که یک کرکس چنگ را در آسمان نگاه داشته است. شلیاق صورت فلکی کوچکی است که نام خود را از یک آلت موسیقی تاردار گرفته است و مشهور است که در عهد عتیق مورد استفاده قرار می گرفته و هنوز هم در برخی از نقاط یونان استفاده می شود.
بنابر اسطوره های کهن یونانی، هرمس، ایزد جوان، فرزند زئوس و مایا که ایزد سخنوری،بازرگانی، پیام رسان و پیک ایزدان المپ بود، روزی کفش های بالدارش را به پا کرده و در حال گشت و گذار در ساحل دریا بود که به ناگاه لاک پشت بزرگی را پیدا کرد. آن را از لاک خارج نموده و از کالبد آن چنگ سحرآمیزی ساخت. البته گویا هرمس شاخ بز کوهی و چرم گاو نیز در آن به کار برده بود. از این چنگ نوای محیر العقولی خارج می شد. مدتی بعد، هرمس باعث دردسری میان خود و آپولون گشت که برای دلجویی از ایزد خورشید بی اختیار چنگ را به او هددیه کرد؛ ماجرا از این قرار بود که هرمس پنجاه راس گوساله از گله آپولون می دزد و دوتای آن ها را کباب کرده می خورد. آپولون که متوجه می شود از رمه آسمانی اش گوساله هایی کسر شده اند با شم ایزدی اش به سراغ هرمس رفته او را برای اعتراض نزد زئوس می برد. بدین ترتیب هرمس مجبور می شود محل اختفای گوساله ها را فاش و برای دلجویی از آپولون چنگ خوش آوا را تسلیم وی کند.
آپولون نیز چنگ را به آرفئوس داد. ارفئوس در عصر خود شهرت داشت که می تواند موجودات جاندار و اشیای بی جان را مسحور موسیقی خود گرداند؛ ارفئوس با جیسون و آرگونات ها دریانوردی می کرد و موفق ترین خنیاگر دوران خویش بود. موسیقی ارفئوس می توانست مردم و حتی انسان های عصبانی و حیوانات وحشی را مسحور گرداند. او حتی صخره ها و رودخانه ها رانیز با نوای چنگ طلسم می کرد. گفته شده است که درختان بلوط ساحل دراس بدانجا مهاجرت کرده بودند تا آوای چنگ وی را بهتر بشنوند.
ارفئوس همسر محبوب خود اوریدیس را به علت مرگ ، از دست داد و کوشش او برای بازگرداندن همسرش از سوی ایزدان اعماق زمین به جایی راه نیافت.
ارفئوس، نیمه خدای چنگ نواز، یکی از معدود افرادی بود که توانسته بود سربروس، سگ سه سر جهنمی را با طنین مسحور کننده چنگش خواب کند و به جهان زیرین برود او می خواست با این کار نیروهای هادس ایزد عالم ارواح را ترغیب کند که همسر دوست داشتنی اش را آزاد کند. ارفئوس بعد از این که از هادس و حتی مردم هم ناامید شد خود نیز جان باخت. در مورد مرگ او چند داستان وجود دارد: یکی این که پیروان مست ایزد شراب، بدن او را از هم دریدند. و دیگر این که انبوهی از زنان، عصبانی از اینکه او هنوز عاشق همسر مرده خود اوست او را با خنجر زدند. بعد از کشته شدن او، آن ها چنگ را در رودخانه انداختند.
[عکس: 3hhlwvt37e5j57rixamn.jpg]
زئوس کرکس را فرستاد تا چنگ را پیدا کند و آن را به آسمان بفرستد. برخی نیز گفته اند که موژها؛ یعنی 9 الهه شعر و موسیقی چنگ را به بهشت بردند.
افسانه بعدی -> عقاب
افسانه صورت فلکی عقاب
[عکس: vceajfwdcyo0xilt7u6x.jpg]
صورت فلکی عقاب به پرنده ای با بال های پهن و گردنی کوتاه شباهت دارد. قدیما شمایل یک عقاب را در آن دیده بودند. آکیلا، پرنده محبوب زئوس بود. در افسانه های یونانی آمده است که خدایان همه پرندگان آسمانی مثل: قو، کلاغ، توکان، ... را در میان آسمان جای داده اند اما عقاب خود بر آسمان ها پرواز می کرد.
بر طبق اسطوره های کلاسیک یونانی، او عقابی بود که صاعقه های زئوس را حمل می کرد و زئوس، بزرگ ایزدان، او را مامور کرد تا گانیمد را برای او به کوه المپ بیاورد. گانیمد از قهرمانان متعلق به سرزمین تروا ناحیه ای باستانی در شمال غربی آنتالیا بود . این شاهزاده زیبای تراوایی آنتالیایی پسر تروس بود.
او به عقاب ماموریت داد تا گانیمد را از کوهی که معروف به کوه ایزدان واقع در مکانی به نام فریجیا که بخشی از ترکیه امروز است بود بدزدد و به نزد او در کوه المپ بیاورد، تا وی را ساقی ایزدان گرداند.. این توضیحی است بر این که چرا نام بزرگ ترین ماه سیاره ژوپیتر سیاره مشتری – گانیمد است.( رومی به زئئوس، ژوپیتر می گویند.)
در روم این صورت فلکی، کرکسی شناخته شده بود که به سمت روم پرواز می کرد، اما نباید با آهنگ کرکس که نام رومی برای صورت فلکی شلیاق – چنگ رومی (افسانه اش قبلتر گفته شد) است اشتباه گرفته شود.
[عکس: 1hcpff73d2ti6gs76qh0.jpg]

افسانه بعدی -> تیر
افسانه صورت فلکی پیکان سهم

گرچه پیکان جزء صورت های فلکی بزرگ به شمار نمی آید و ستارگان چندان درخشانی ندارد، اما در دوران باستان در میان فرهنگ های گوناگونی چون پارسی، یهودی، یونانی، رومی بسیار شناخته شده بود، به طوری که چندین روایت گوناگون برای آن نقل شده است که به دقت مفهوم پیکان را توضیح داده اند. این نقش آسمانی جزء صورت های فلکی کوچک است و تنها چلیپا و اسب کوچک از این نقش کوچک ترند.
سهم یا تیر یا پیکان، نقشی شناخته شده از دوران کلاسیک است و می تواند مشابه هر نوع تیر و پیکانی باشد که در اساطیر ذکر شده است، مثلا:« این همان تیری است که عقاب زئوس به وسیله آن آکیلا را کشته است، یا همان پیکانی است که هرکول به طرف مرغان استیمفالیسی پرتاب کرده است.»
در اساطیر یونان، آن ها مرغانی آدمخوارند که در کنار دریاچه استیمفالیس در آرکادیا به سر می بردند. یا یکی از تیرهایی است که آپولون توانست سیکلوپ ها، عفریته های عظیم یک چشم، را با آن بکشد. همچنین گفته شده که این صورت فلکی، کوپید ایزد عشق است.
اسطوره دیگری بیان می دارد که پیکان از دست یک قنطورس به سوی آکیلا، عقاب زئوس پرتاب شده است. در این هنگام، که پیکان از دست یک قنطورس به سوی آکیلا، عقاب زئوس پرتاب شده است. در این هنگام، که پیکان به دلیل زاویه و کنج مخصوصش مستقیما به سوی عقاب می رود، ناگهان کماندار، صورت فلکی قوس، به سرعت با آمدن به زیر پیکان مسیر آن را به سوی خود قنطورس تغییر داده و موجب مرگ خود او می شود.

افسانه بعدی -> قوس
خیلی خوبه واقعا متشکرم از شما این افسانه ها بسیار جالب هستند و من هم دنبال اینها میگشتم تا اینکه یه کتابی رو البته اسم یه کتابی رو پیدا کردم ولی دنبالش نرفتم و اگه اجازه میدید از این افسانه ها من استفاده کنم و سوالی که دارم اینه که منبع خاصی داره این افسانه ها یعنی شما از روی کتاب خاصی اینها رو می نویسید یا از وبسایت خاصی یا ...؟ممنون میشم اگه منبع خودتون در این حد که از کتابه یا جای دیگه عنوان کنید؟و من دنبال افسانه ی صور فلکی خرچنگ نیز هستم یک سری افسانه های صورفلکی های عقرب و شکارچی،دب اکبر و دب اصغر و آندرومدا و برساووش و قیفاووس و ذات الکرسی و یک دو تا دیگه رو میدونم و بسیار هم برام جالبه و یه نکته دیگه اینکه درستی این افسانه ها هم اثبات شده یعنی فقط همین یه افسانه هست یا مشهورترینشون چراکه بارها من از زبان چند نفر چند نوع افسانه رو از یه صورت فلکی شنیدم که البته با پاسخ دادن به سوال اولیم فکر میکنم به جواب این سوالم هم برسم!!! خیلی ازتون ممنونم منتظر پاسختون هستم!! :!: :wink:
صفحات: 1 2 3 4 5