افسانه صورت فلکی شیر-اسد
این صورت فلکی در فصل بهار در نیمکره شمالی و در پاییز در نیمکره جنوبی قابل مشاهده است. نقش آسمانی جزو معدود صورت فلکی هایی است که به نام خود شباهت زیادی دارند، او در آسمان همچون سلطان حیوانات جلوه می کند!
صورت فلکی اسد در زمان های باستان از تقدس ویژه ای برخوردار است. به خصوص در مصر باستان، این تقدس به طغیان سالانه نیل و قرارگرفتن خورشید در صورت فلکی اسد مربوط می شود، زیرا این طغیان برای باروری زمین اهمیت حیاتی داشته است.
اسطوره این صورت فلکی زیبا و درخشان به خوان اول هرکول، قهرمان افسانه ای یونان، مرتبط می شود. هرکول در این ماموریت موظف بود شیری را از بین ببرد که در روستای نمیا موجب آزار و اذیت اهالی شده بود.
جانور درنده عملا شکست ناپذیر بود و پوست او سخت تر از فولاد می نمود. این شیر از اولاد تیفون، بزرگترین هیولای جهان، بوده است و بر طبق بعضی از داستان ها او توسط تیفون یا سگ ارتس و یا حتی توسط خدای ماه سلن زخم ناپذیر شده است. غاری که شیر خوفناک و وحشی در آن می زیست دو راه خروجی داشت و جانور درنده به راحتی می توانست خود را از یکی از دو دهلیز نجات دهد.
اما هرکول که پهلوان دانایی نیز بود برای انجام ماموریتش ابتدا یکی از راههای خروجی را بست و بر سر راه خروجی دیگربه کمین شیر خطرناک و ترسناک نشست و دو ماه طول کشید تا او را پیدا کرد. هرکول با کمان خود نیزه هایی به سوی حیوان پرتاب نمود، ولی نیزه ها به پوست سخت جانور کارگر نیفتاد و کمانه کرد. هرکول بالاخره موفق شد حیوان درنده را با دستانش خفه کند. جانور مرده نیز برای هرکول مشکلات زیادی ایجاد کرد. زیرا کندن پوست حیوان با ابزار معمولی غیر ممکن بود. تنها یال شیر که سخت تر از الماس بود توانست به قهرمان کمک کند تا عاقبت پوست باشکوه و فولادین را پاره و از بدن جانور جدا سازد.
در عین حال کاری که هرکول انجام داد به وسیله گیلگمش خدای خورشید نیز انجام گرفته بود، برخی می گویند که ارتباط شیر با خدای خورشید نیز انجام گرفته بود، برخی میگویند که ارتباط شیر با خدای خورشید حاصل انطباق این صورت فلکی در منطقه البروج بابلی با انقلاب تابستانی است.
بزرگ ایزدان، زئوس، عاقبت شیر را به یکی از زیباترین صورت های فلکی منطقه البروج تبدیل کرد تا ما را در تمام زمانهابه یاد پیکارهای قهرمانانه هرکول بیندازد. بسیاری از اقوام باستانی ستاره اصلی صورت فلکی اسد را که قلب الاسد نام دارد، مظهر قدرت و فرمانروای آسمان می شمردند. فارس ها آن را یکی از چهار نگهبان آسمان می دانستند که ثروت، قدرت و افتخار با خود می آورد.
[ATTACH=CONFIG]944[/ATTACH]
افسانه بعدی -> خرچنگ
افسانه صورت فلکی خرچنگ
صورت فلکی خرچنگ نماد ماه تیر است و به علت ستارگان کم سویی که دارد درشهرهای بزرگ قابل رویت و شناسایی نیست. در طول تاریخ، راجع به این نقش آسمانی برداشت های متفاوتی شده است؛ مثلا در برخی متن ها او را یک کاردینال دانسته اند که سمبلی از آب و آرامش، و نیز هدایت کننده همه جانداران به سوی احساسات است.
محقق آلمانی «پیتر جانسون» ادعا کرده بود که این صورت فلکی به سال ۴۰۰۰ قبل از میلاد در بابل و حتی یونان در شمایل یک لاک پشت شناخته شده بود.
اگرچه به سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد در یونان نیز سرطان به شکل سوسکی بزرگ ثبت شده بود که برای آنها نماد مقدس ابدیت به حساب می آمد. همچنین در نسخ خطی مصور نجومی قرن دوازده میلادی، این صورت فلکی در شکل یک سوسک آبی نمایش داده شده است.
اما جدیدترین سمبل برای این برج یک خرچنگ از نوع آبی است که پوشش خارجی محافظ دارد.
صورت فلکی خرچنگ به همراه صورت فلکی مار آبی یکی از دوازده خوان هرکول را به وجود آوردند. طبق افسانه های یونان باستان، هرا صورت فلکی خرچنگ را در آسمان قرار داد.
آلکمن در واقع زنی شوهردار، یعنی همسر شهریار تبس، آمفیتریون بود. بزرگ ایزدان می دانست برای اغوا آلکمن باید نقشه ای هوشمندانه طراحی کند، بنابراین خود را در شمایل آمفیترون شوهر آلکمن در آوردو زن مورد علاقه اش را به آغوش کشید، ساعاتی بعد که شوی او بازگشت و از آلکمن درخواست هم آغوشی کرد با رفتار سرد بانوی خود مواجه گشت. وقتی پادشاه از تیرزیاس پیشگو دلیل را جویا شد پی به راز پشت پرده برد. از این هم آغوشی، آلکمن صاحب دو پسر شد که از این دو، هرکول فرزند زئوس و ایفیکس فرزند آمفیترون بود.
هرا که از عشق بازی شوهرش زئوس، با آلکمن مادر هرکول به شدت خشمگین بود، تصمیم گرفت که از هرکول انتقام سختی بگیرد.پس بانوی انتقام جوی اساطیر تمام سعی خود را به کار بست تا هرکول رانابود کند، ولی از بخت بد همیشه با شکست مواجه می شد.
سال ها سپری شد و هرکول مرد جوانی شد، روزی هرکول دچار حالت دیوانه واری شد و بدون اراده زن و فرزندش را از پای درآورد. پس از این که هرکول حال طبیعی خود را بازیافت بسیارنادم شد و برای بخشوده شدن و نجات از غذاب وجدان رهسپار معبد دلفی برای توبه شد. سروش دلفی به هرکول فهماند که برای پاک شدن از این گناه بزرگ باید دوازده خوان راکه به دوازده رنج هرکول معروف شدند پشت سر بگذارد، به این ترتیب می توانست به بخشایش خدایان امیدوار باشد.
در این بین هرای بدجنس نیز بیکار ننشست و خود را برای انتقام آماده کرد. او در زمان مبارزه هرکول با مار غول پیکری به نام هیدرا خود وقف شده هرا بود خرچنگ عظیم الجثه ای را به کمک هیدرا فرستاد. هیدرا که با هر بار قطع شدن یک سر دو سر جای قبلی در می آورد کمکی بزرگ چون خرچنگ نیز با خود داشت.
این نبرد نخست ناامیدکننده به نظر می رسید. چون به جای هر سری که هرکول از بدن مار جدا می کرد دو سر دیگر می رویید. تمام جانوران از هرکول پشتیبانی می کردند مگر این خرچنگ. اگرچه خرچنگ مرتب پاشنه پای پهلوان رویین تن اساطیر را می گزید ولی هرکول با یک ضربه پا پوست خرچنگ را در آسمان می نهد.
بسیاری از اقوام باستانی در صورت فلکی خرچنگ که به علت ستارگان کم سویش مانند لکه کم رنگی در آسمان رویت می شود دروازه ای را تصور می کردند. آنها معتقد بودن که روح آدمیان از میان این دروازه از آسمان به زمین می آید.
[ATTACH=CONFIG]948[/ATTACH]
افسانه بعدی -> اژدها
افسانه صورت فلکی اژدها
نام یونانی آن به دلیل شباهتش با اژدها، دراکو است. بنابر ابتدایی ترین مکتوبات باقی مانده بشری، قدمت شناخت این صورت فلکی به اعصار بسیار دور باز می گردد. باور مصریان باستان بر این بود که اسن نقش آسمانی همان تاوارت است که ایزدبانوی آسمان شمالگان در معبد ایزدان بود. از آن جایی که این صورت فلکی در نزدیکی ستاره قطبی است و هیچ گاه غروب نمی کند او را اژدهایی بسیار هشیار می پنداشتند. این ماده اژدها تجسم بسیار رعب آوری داشت. چرا که بدن او پوشیده شده بود از فلس هایی چون تمساحان و سری مانند ماده شیر و دستها و پاهایی چون کرگدن! با چنین ظاهری او همچون اژدهایی خشم آلود می نمود که حامی و نگاهبان ایزدان بود.
بر طبق مکتوبات یونان باستان شماری از اسطوره ها در پس این نقش آسمانی نهفته اند. در یکی از معروفترین اسطوره ها آمده است که این اژدها همان لاودن است که جثه ای بزرگ و صد سر دارد و مسئولیت نگهداری از سیب های طلایی هسپریدها بر عهده او بوده است
هسپریدها در اساطیر یونان دختران تیتان ها، اطلس یا شب بودند که اژدها حامی آن ها بود. این دختران مراقب درختی بودند که شاخه ها و برگ هایی از طلا داشت و هنگام برداشت، سیب هایی از طلای ناب به عمل می آورد.
گویا مادر زمین، یعنی گایا این درخت گرانبها را در جشن ازدواج زئوس و هرا، به هرا ملکه المپ هدیه کرد.
در اساطیر یونان باغ هیسپریدها و درخت سیب زرین از اهمیت بسیاری برخوردار بودند به طوری که سروش معبد دلفی برای عفو هرکول، یکی از دوازده رنج او را آوردن سیب زرین از این باغ تعیین کرده بود.
بر طبق افسانه، هرا که از این موضوع به خشم آمده بود، لادون را در آسمانها و در میان نقوش آسمانی به عنوان صورت فلکی اژدها جای داد.
و یونانیان در اسطوره ای دیگر چنین می گویند که دراکو همان اژدهایی است که حافظ پشم زرین قوچی بودکه در اسطوره صورت فلکی حمل است و در نهایت به دست جیسون کشته شد.
و اما باور رومیان این است که اژدها با مینروا ( نام رومی آتنا) ایزدبانوی پزشکی وارد پیکاری سخت شد و مینروا او را کشت و اژدها از مکان شکستش به فراز آسمانها پرتاب گردید.
[ATTACH=CONFIG]952[/ATTACH]
افسانه بعدی -> حمل
افسانه صورت فلکی حمل
بره يا قوچ ، در زماني صورت فلکي بوده است که هنگام اعتدال بهاري که خورشيد از آن نقطه عبور مي کرده زيباترين فصل سال بوده و مردم کهن در اين صورت نشانه بهره دهي و باروري از گوسفندان خود مي ديدند. پس اين صورت فلکي براي مردم شناخته تر بود و داستان هاي زيادي درباره اش گفته اند . يکي از شيرين ترين افسانه ها درباره حمل داستان قوچ پشم طلا است که از مردم يونان سر چشمه مي گيرد . در زمانهاي دور پادشاهي به نام آتاماس در يونان زندگي مي کرد . او با زني که بانوي ابرها بود به نام نفله ازدواج کرد و از او دو فرزند که يکي پسر به نام فريکسوس و دختري به نام هله حاصل شد. اما مدتي بعد آتاماس ،نفله را طلاق داد و با زني به نام اينو ازدواج کرد . اينو نامادري بد جنس و ظالمي براي هله و فريکسوس بود و آنان را به شدت آزار و اذيت مي کرد .روزي اينو زنان سرزمين خودش را قانع کرد که دانه هاي گندم را تفت بدهند و در خاک بکارند تا گندم ها رشد نکند و مردم با خطر قحطي رو به رو شوند. هنگامي که آتاماس اوضاع را اين گونه ديد دستور داد دو پيک پيش روحاني بروند و از او راه حل مشکل قحطي را بپرسند اما ايندو دوپيک را تطميع کرد و به آنها گفت که به شاه آتاماس بگويند که مشکل حل نمي شود مگر با قرباني کردن فريکسوس در محراب خداي خدايان زئوس . شاه نيز که حرف مزدوران ايندو را پذيرفت فريکسوس را زنجير کرد و او را براي قرباني کردن آماده ساخت اما وي قرباني نشد زيرا قوچي با پشم طلايي از سوي نفله بانوي ابرها ظاهر شد. اين قوچ مي توانست سخن بگويد . فريکسوس وهله سوار بر پشت بره به پرواز در آمدند .سفر از اروپا به آسيا بود اما در بين راه هله که کودکي بيش نبود از پشت قوچ سقوط کرد و در دريا غرق شد. قوچ همراه فريکسوس به پرواز در آمد به دورترين قسمت جهان به نام کلوخيس رسيد .پادشاه کلوخيس قوچ را قرباني کرد و پشم او را بر درختي انداخت که اژدهايي خطرناک از آن محافظت مي کرد. بعدها دريانوردي به نام لاسون با کشتي خود به نام آرگو قوچ را به يونان باز گرداند که به پاس کار وي روح قوچ به آسمان رفت و زئوس او را تبديل به ستاره کرد .
[ATTACH=CONFIG]959[/ATTACH]
افسانه بعدی -> اکلیل شمالی
افسانه صورت فلکی اکلیل شمالی
اکلیل شمالی، تاجی بود که دیوناسیوس رب النوع شراب و میگساری آن را به آریادنه، دختر مینوس، شاه سرزمین کرت هدیه داده بود.
دیوناسیوس ایزد شراب بود، اما او تنها قدرت سکرآور شراب را نشان نمی داد. او همچنین دارای نفوذ اجتماعی بالا و صاحب کرم بود. در کنار همه این ها وی را عامل ترقی تمدن و نیز وضع کننده قانون می دانستند. او عاشق صلح و آرامشی به اندازه ایزد زراعت و تئاتر بود.
آریادنه ایزد بانوی حاصلخیزی سرزمین کرت بود و اولین ایزد بانوی برجسته از اساطیر یونانی بود که بلافاصله در سرزمین کرت به رسمیت شناخته شد. در مورد کرت باید گفت، که بزرگترین جزیره یونان و پنجمین جزیره بزرگ در دریای مدیترانه است و در آن زمان پدر آریادنه، مینوس، شاه آن سرزمین بود.
مینوس فرزند زئوس و اروپا بود، تمدن کرت قبل از شاه مینوس نیز وجود داشته و مینوس به همراه همسرش پاسفیا پدر آریادنه و تعدادی دیگر از فرزندانش بود.
آریادنه در سرزمین های ناکسوس، دلوس، قبرس و شهر آتن مورد پرستش قرار گرفت این سرزمین ها جزایر کهنی در نزدیکی یونانند رومیان در مقام مقایسه، به او ایزد بانو روشنفکری و آزادگی نیز می گفتند و حتی شاعران رومی او را وابسته به سرزمین کرت می دانستند.
در مکانی نزدیک به کرت، دهلیز پر پیچ و خمی به نام لابیرنت وجود داشت که ددلیوس معمار جزیره کرت ساخته بود و در آن جا هیولای ترسناکی با نیم تنه انسان و نیم تنه گاو زندگی می کرد. در آ« زمان آتن به منظور کنترل قدرت در منطقه باید به کرت خراج می داد و این خراج به این صورت بود که هر ساله هفت مرد جوان و هفت زن جوان به سرزمین کرت فرستاده می شدند تا قربانی هیولا مینتور، نیمه انسان نیمه گاو، باشند.
تسیوس که پادشاه اسطوره ای شهر آتن و پسر آگیوس و آاترا بود که تصمیم گرفت به این جنایت خاتمه دهد. او از نخستین قهرمانان آتن، همچون برساوش، کادمیوس و هرکول به شمار می آید. او به همین منظور داوطلب می شود که یکی از قربانیان باشد و این چهارده برگزیده مرگ، سوار بر کشتی بادبانی با بادبان های مشکی که سمبل سوگواری است، به کرت فرستاده شدند.
وقتی آتنی ها به کرت رسیدند تسیوس ادعا کرد که پسر ایزد دریاها، پوسایدون است. شاه مینوس، پدر آریادنه، از او خواست که ادعای خود را ثابت کند. به این ترتیب که انگشتر طلایی را که او زمانی در اقیانوس انداخته بود دوباره برای او بیاورد.
تسیوس نیز به سمت اقیانوس می رود و نتیجه آن که او چیزی بالاتر از یک موفقیت معمولی به دست می آورد. و نه تنها انگشتر را پیدا می کند، بلکه تاج تتیس مادر آشیل را برای آریادنه دختر شاه کرت می آورد که او بر سر بگذارد.
آریادنه همسر دیوناسیوس بود، اما هنگامی که عاشق تسیوس شد به پیمان سابقش خیانت کرد و شمشیر جادویی را با یک قرقره از نخ به تسیوس داد تا به وسیله آن مینتور، هیولای نیمه انسان نیمه گاو را نابود کند.
تسیوس خود را به دهلیز می رساند و گلوله نخ را باز می کند تا به کمک آن راه برگشت را گم نکند، سپس به سمت مرکز مارپیچی حرکت می کند که مینتور در آن زندگی می کرد.
در یک نسخه دیگر، او طی مبارزه ای تن به تن، شجاعانه با شمشیر ضربه مهلکی به هیولا وارد کرده، او را بی درنگ می کشد. بعد از این واقعه تسیوس با آریادنه ازدواج می کند، اما پس از مدتی در مقابل خواهش های آریادنه برای زندگی در سرزمین دیا یا نکسوس او را ترک می کند و به آتن باز می گردد.
دیوناسیوس هم برای دلداری آریادنه زیبا تاجی به او هدیه می کند که بعد از مرگش این تاج به آسمان می رود تا برای همیشه جاودانه شود و صورت فلکی اکلیل شمالی باشد.
[ATTACH=CONFIG]962[/ATTACH]
افسانه بعدی -> اکلیل جنوبی
افسانه صورت فلکی اکلیل جنوبی
اسطوره صورت فلکی اکلیل جنوبی شبیه راز است!
برطبق یکی از اسطوره ها، این صورت فلکی تاج کماندار شناخته می شود، که به دلایلی روی زمین افتاده بود.
اما اعتقاد دیگری می گوید: این نقش آسمانی تاج سمله است و داستان از این جا آغاز می گردد:
زئوس شیفته سمله، دختر کادمیوس و هارمونیا می شود: هارمونیا مادر سمله، خود دختر آرس و آفرودیت بود. هرای حسود زمانی به عشق میان شوهرش و این دختر میرا پی می برد که او از همسرش باردار شده است. هرا نیز جهت انتقام تصمیم به کشتن سمله می گیرد.
به این ترتیب برای رسیدن به مقاصد شومش شروع به طرح یک نقشه بی رحمانه می کند. او به سمله پیشنهاد می کندکه از دلداده اش بخواهد با تمام شکوه و جلال ایزدی اش بر او متجلی گردد، امازئوس که عواقب اجابت این درخواست را می دانست، تلاش کرد که سمله را از انجام این خواهش غیر منطقی باز دارد، اما سمله پای فشرد و سرانجام زئوس پذیرفت، پس سوار بر گردونه شکوه، در حالی که گرداگردش را تندر و آذرخش فرا گرفته بود، بر او ظاهر گشت. منظره این ایزد بزرگ با آن شکوه خیره کننده برای آن چشمان میرا چندان سحر انگیز بود که سمله آشفته شد و در آتش آسمانی سوخت. زئوس جنینی را که سمله هنوز در زهدان داشت، نجات داد و در میان تهی گاهش نهان کرد تا زمان زایشش فرا رسد. سرانجام نوزاد چشم به جهان گشود و دیوناسیوس نام گرفت. دیوناسیوس ایزد باده و شراب است. او اکلیل جنوبی را به منزله تاج افتخارآمیز مادرش، در آسمان جای داد.
همچنین این تاج نشان افتخار پنج مرتبه پیروزی کورینا بر پیندار در مشاعره می باشد. در زمان های کهن، این صورت فلکی را به شکل دسته ای پیکان می شناختند که در دست کماندار متجلی شده بود.
[ATTACH=CONFIG]972[/ATTACH]
افسانه بعدی -> خرگوش
افسانه صورت فلکی خرگوش
با وجودی که خرگوش جزء صورفلکی باستانی محسوب می شود، جدای از نقش ضمنی احتمالی برای این صورت فلکی – که او را در اسطوره شکارچی، برای مورد تعقیب واقع شدن توسط شکارچی بزرگ، در آسمان قرار داده اند اسوره های کم و پراکنده ای در این مورد وجود دارد.
اریون شکارچی مشهور صورت فلکی بالا سمت راست خرگوش علاقه شدیدی به شکار خرگوش ها داشت، لذا برای منفعت شکارچی خرگوش را در آسمان جای داده اند.
بنابر اسطوره ی دیگری لپوس، خرگوشی است که به ماه مرتبط می باشد، در حالی که بسیاری از ما تمایل داریم تصورکنیم که یک انسان در ماه است. بسیاری از تمدنها خرگوشی را در ماه تصور کرده اندو داستان های زیادی برای گفتن در این مورد دارند.
و اما اعراب، معتقدبودند که این صورت فلکی معرف قایق ازیریس بود.
در مصر باستان ازیریس همسر ازیس و برگزار کننده مراسم سالیانه رستاخیز مردگان است. او به کسانی که حیات دوباره داده است، شخصیت می دهد و بانی حاصلخیزی و باروری در طبیعت است. هیچ کس نمی داند که اولین بار کدام تمدن این صورت فلکی را به شکل خرگوش دیده است.
[ATTACH=CONFIG]981[/ATTACH]
افسانه بعدی -> کشتی
افسانه صورت فلکی کشتی
چهل و هشتمین صورت فلکی فهرست بطلمیوس، آرگو یا کشتی نام دارد که خود به چهار صورت فلکی به نام های: شاه تخته، بادبان، قطب نما و کشتی دم تقسیم شده است، این چهار صورت فلکی مجموعا یک کشتی را می سازند.
اما اسطوره ای که در مورد صورت فلکی آرگو وجود دارد می گوید آرگو همان کشتی ای اس که جیسون و آرگونات ها برای یافتن پشم زرین از مکانی به نام آیولخوس سوار بر آن شدند و طی مسیر کردند. گویا این کشتی را کشتی سازی به نام آرگوز ساخته بود و خدمه این کشتی تحت حمایت ویژه ایزد بانو هرا قرار داشتند.
در داستان دیگری آمده است که کشتی آرگو با کمک های ایزدبانوی آتنا ساخته شده بود. بنابر افسانه های دیگر، دانه ای جادویی از درختان جنگل مقدس دودونا برا روی عرشه این کشتی پاشیده شد، که در صورت رویش می توانستند صحبت و حتی پیشگویی کنند.
بعد از یک سفر کوتاه موفقیت آمیز، کشتی در تنگه کورنت وقف پوسایدون نیز آن را چون نقشی زیبا در آسمان قرار داد و صورت فلکی کشتی شد. نویسندگان زیادی در عهد عتیق در مورد نمای فرضی این کشتی بحث کرده اند. عموما تصور بر آن بوده است که آرگو شبیه یک ناو جنگی یونانی می باشد. و به نظر نویسندگان کشتی از این گروه است که سفر دریایی خود را در دریاهای آزاد انجام داده بود.
[ATTACH=CONFIG]984[/ATTACH]
افسانه بعدی -> کلاغ،مارآبی،جام
افسانه صورت فلکی کلاغ، مار آبی، جام
این سه نقش آسمانی متعلقند به فصل بهار و به ویژه اردیبهشت.
صورت فلکی هیدرا به مار پیچ و خمی شباهت دارد، و چنین ویژگی هایی در برخی از اسطوره های یونانی وجود دارند.
آپولون، ایزد خورشید، یک روز با ارابه چهار اسبی خود از میان آسمانها عبور می کرد ناگهان تشنه شد و خدمتکارش کلاغ را فرستاد تا جام او را پر از آب کند.
در اسطوره های یونانی کلاغ خدمتکار آپولون بود، او از سوی ایزد جوان، آپولون، روانه ماموریتی شد تا جامی از آب برای او بیاورد. اما او در این سفر مرتکب اهمال و سستی شد و نسبت به ماموریتش کوتاهی کرد و برای توجیه این قصور، در درون جام، ماری برای آپولون آورد.
کلاغ سپید زیبا از ابتدا قصد کوتاهی نداشت، اما او در نزدیکی چشمه، درخت انجیری را دید و روی آن نشست، تا در سایه برگ هایش استراحتی کرده باشد. در آن زمان میوه های درخت هنوز رسیده نبودند، به همین دلیل کلاغ تصمیم کرفت تا زمانی که میوه ها برسند منتظر بماند!!!
در بازگشت، کلاغ دچار عذاب وجدان شده بود به همین خاطر یک مار آبی را به وسیله ناخن هایش گرفت تا ادعا کند که این حیوان خزنده به او حمله کرده است و مانع انجام مسئولیتش شده است. بنابراین او مار را مسئول تاخیرش معرفی کرد اما آپولون همه چیز را می دانست و برای تنبیه او، رنگ نقره ای سپید او را مشکی و صدای زیبایش را گوشخراش کرد. سپس هرسه را به آسمان در میان ستارگان فرستاد. هر سه این صورت های فلکی در سمت جنوب آسمان در نزدیکی صورت های فلکی اسد و سنبله قرار گرفته اند.
بنابر اسطوره ای دیگر آپولون، کلاغ سفید نقره ای بسیار زیبایش را فرستاد تا پنهانی مراقب معشوقه او، کورونیس، باشد؛ اما پرنده به مسئولیتش بی اعتنا بود و کورونیس بی وفا...
[ATTACH=CONFIG]987[/ATTACH]
افسانه بعدی (آخرین افسانه)->گرگ
افسانه صورت فلکی گرگ (آخرین افسانه)
صورت فلکی گرگ تا دویست سال ق.م هنوز بخشی از صورت فلکی قنطورس به حساب می آمده تا این که هیپارک آن را ترایون به معنای جانور نام نهاد.
این صورت فلکی اسطوره واضحی ندارد، اما در برخی اساطیر با شاه لایکون هم داستان بود. نام این نقش آسمانی زمانی گرگ شد که نوشته های بطلمیوس به لاتین ترجمه شدند و بطلمیوس این نام را بر این صورت فلکی گذاشت.
همانطور که نقل شد این نقش آسمانی زمانی جزء قنطورس به حساب می آمده و گویا این حیوان بی رحمانه به دست قنطورس کشته شده بود.
[ATTACH=CONFIG]992[/ATTACH]
پایان افسانه ها