سلام.خواهش میکنم.
راستش من این افسانه ها رو از روی یه مقاله که زمان دانشجویی توو انجمن بود کپی کردم و الان از رو اون مینویسم. ولی تعدادی رو که توو اون نیست از روی سایت مینویسم. منبعشو پیدا نکردم. اگه بود اینجا نمینوشتم که بقیه هم بخونن.
ضمنا من افسانه همه صورت فلکی ها رو مینویسم. ولی به ترتیبی که به هم ربط داشته باشن.
در مورد انواع افسانه ها طبیعی هست که هر قوم باستان یه داستا خاصی از آسمون داشته. من معروفترینها رو مینویسم.
دوستان به علت اینکه الان در مسافرت
هستم امکان نوشتن افسانه جدید رو ندارم.
شکیبا باشید. :roll:
احتمالا 5شنبه همین هفته افسانه جدید رو خودم مینویسم.
ممنون.
خیلی ممنون که به سوالام جواب دادید!!
پس ازتون می خوام اجازه بدید که از این افسانه ها برای آموزش استفاده کنم میدونید که خیلی جذابه!!
منتظره افسانه هاتون هستم اگر سعی کنید ابتدا افسانه های صورتهای فلکی مهم تر را بنویسید عالی میشه!
با تشکر فراوان از شما و امیدورام که سفر بهتون خوش گذشته باشه!!
و همینطور امیدوارم اسمونتون همیشه پرستاره باشه :!: :wink:
افسانه صورت فلکی کماندار قوس
این صورت آسمانی از ابتدایی ترین نقوش شناخته شده برای بشر است و در اساطیر سومری سمبلی است از ایزد جنگ با تیر و کمان و پس از سومریان در نزد یونانیان نیز بود.
صورت فلکی قوس منظره عظیمی از کمانداری با بالاتنه انسان و پایین تنه اسبی است که کمانی در دست دارد. اسطوره شناسان یونانی این حیوان افسانه ای عظیم را در این شمایل می شناختند در حالی که تمدن های جدیدتر مثل بابلیان آن را ایزدی با دو بال و سر شیر فرض می کردند.
در افسانه های یونانی، اغلب اوقات او را در جایگاه شارون، که عاقل ترین قنطورس بود، می شناختند، به باور آن ها او کمانش را به طرف عقرب هدف گیری کرده است. البته این تفکر افسانه ای به دوره سومریان باز میگردد. با وجود این توصیف آن چیزی که بیشترین مقبولیت را دارد تعیین هویت شارون با صورت فلکی نیمه انسان و نیمه اسب است. شارون محترم ترین معلم و آموزگار برای ایزدان بزرگی چون خدای طب، قهرمان و فاتح یونانی تسیوس، آشیل، جیسون و هرکول بود.
افسانه دیگر این است که قوس تیری را که قنطورس به سمت عقاب پرتاب کرده است تا او را بکشد را با دستانش گرفته و در کمانش گذاشته و دوباره به سمت خود قنطورس پرتاب میکند.
البته برخی دیگر معتقدند این صورت فلکی مانند یک قوری عظیم می پنداشتند که بر دم عقرب آب جوش می ریزد و راه شیری مانند بخاری از لوله قوری خارج می گردد.
افسانه بعدی -> عقرب
افسانه صورت فلکی کژدم – عقرب
در میان صورت فلکی دایره البروج، عقرب به واقع جالب است، زیرا که این برج شباهت زیادی به یک عقرب دارد، البته بدن آن شاید چندان واضح نباشد. بنابر اسطوره های یونانی این همان عقربی است که الهه هرا برای کشتن شکارچی اسطوره ها فرستاده بود و علاوه بر آن او با آمدنش ناخوشی و رنج را به زمین آورد.
اگرچه شکارچی و عقرب هر دو در این اسطوره ظاهر شده اند و در کنار یکدیگر نقش بازی می کنند، اما در آسمان شب، برج شکارچی تقریبا در جهت مخالف برج عقرب قرار دارد. گویا این دوری نشانه هشدار پیش بینانه برای ممانعت از ادامه جنگ است. چرا که هرگاه عقرب در افق ظاهر می شود شکارچی از سمت دیگر شروع به غروب کردن می نماید. در نسخه دیگری آمده است که آرتمیس الهه ماه و شکار که خواهر دوقلوی آپولون نیز است با عشق و توجه خود به شکارچی موجب حسادت برادرش آپولون شد، به این تریب با شدت گرفتن حسادت آپولون، وی عقرب را به قصد کشتن شکارچی فرستاد، البته شکارچی خود نیز حرمت عشق این پاک دامن شجاع را ندانست و گویا با خیانت خود آرتمیس را خشمگین کرد. آپولون نیز بعدا برای معذرت خواهی و دلداری آرتمیس تصویر شکارچی را در آسمان شب قرار دادو به پاس خدمت عقرب، او را نیز چون نقش زیبایی در سمت دیگر آسمان جای داد.
در نسخه بعدی نیز عقرب در افسانه فایتون، پسر میرای هلیوس، ایزد خورشید ظاهر گشته است. فایتون برای این که تنها برای یک روز بتواند ارابه پدرش را که مخصوص حمل خورشید بود براند، از او اجازه گرفت. اما از اقبال بد، عقرب نامیرا سر راه او ظاهر گشت و همین امر سبب از دست دادن کنترل کالسکه فایتون شد، چرا که اسبان از عقرب غول پیکر نامیرا که نیشش را برای ضربه زدن به آن ها بلند کرده بود به شدت وحشت زده شده بودند.
به این ترتیب جوان بی تجربه کنترل ارابه را از دست می دهد و آماده به وجود آوردن فاجعه ای می گردد، زیرا ارابه خورشید در دست او بود، اما در نهایت، زئوس بزرگ ایزدان برای خاتمه دادن به این دیوانگی یک آذرخش از سلاح مخصوصش به سوی او پرتاب کرد. تا جلوی فاجعه گرفته شود. سپس زئوس عقرب را چون موجودی مقدس در آسمان نهاد.
افسانه بعدی -> قنطورس
افسانه صورت فلکی قنطورس
زمانی که نقش آسمانی قنطورس با همه ستارگانش برای چشمان غیر مسلح قابل رویت شود شبیه مردی با نیم تنه اسب به نظر می آید. بنابر اساطیر یونانی، این صورت فلکی شارون است که همان آگاهی قنطورس یا عاقل ترین قنطورس می باشد. او آموزگار جیسون، رهبر آرگونات ها و هرکول، نیمه خدا بود. این نقش آسمانی در برخی زمان ها، به صورت فلکی کماندار نماد ماه آذر – وابسته بوده است. پیکانی که در دست قنطورس دیده می شود به سمت صورت فلکی عقاب نشانه گرفته شده است.
[ATTACH=CONFIG]894[/ATTACH]
قنطورس در میان یونان جزء معروف ترین موجودات به شمار می آید. همان طور که گفته شد او موجودی است با نیم تنه انسان و نیم تنه اسب، بدین صورت که سر و دو دست و بالاتنه او انسان و بدن و چهار پای او اسب است. در اصل آن ها جنگاوران ساکن جنگل های شمال یونان بودند. گویا او فرزند آپولون ایزد خورشید و استیلبه حوری زیبا بود. گویا استیلبه دختر پنیوس ایزد رودخانه ها بود. قنطورس ها همانند انسان ها تکلم می کردند و با روش های ویژه ای خود را از دید سایر موجودات مخفی می کردند. ایشان بر علوم سحر آمیز، شفا و پیشگویی و همچنین نجوم تسلط خاصی داشتند. قنطورس ها با تیرو کمان بسیار ماهرانه تیراندازی می کردند. اکثر قنطورس ها از برخورد و معاشرت با انسان ها خشنود می شدند و خود را بسیار برتر از انسان می دانستند و با انسان برخورد خوبی نداشتند.
یونانیان بر این باور بودند که قنطورس شارون یک روز تصادفی به خاطر هرکول مسموم شد و جان باخت. وقتی که هرکول از شکار گراز وحشی ایریمانتین باز می گشت، با جنازه او مواجه شد و از بزرگ ایزدان درخواست کرد او را به عنوان سمبل افسوس در آسمان جای دهد، زئوس نیز پذیرفت.
افسانه بعدی -> جاثی - هرکول
افسانه صورت فلکی هرکول - جاثی
قهرمان کبیر یونانی هرکول یا " هراکلس یا " هرکولس ". او ماموریت داشت یک اژدهای آبی چند سر را بکشد ! این نبرد نخست نا امید کننده به نظر می رسید. به جای هر سری که هرکول از بدن اژدها قطع می کرد ، دو سر می روئید. تمام جانوران از هرکول پشتیبانی می کردند، مگر یک خرچنگ – که از سوی الهه " هرا " که از هرکول نفرت داشت – فرستاده شده بود. اگرچه خرچنگ مرتب پاشنه پای قهرمان را گاز می گرفت، ولی بالاخره او موفق شد بر اژدهای بزرگ پیروز شود. شیر نیمیا را از پای در آورد، گراز وحشی " اریمانت "را زنده به دام انداخت. او " استیمفالید " پرنده آهنین بال شکمباره و حریص را، که مانع تابش خورشید شده بود، با نیزه های خود به زیر کشید. گوزن " کرینیا " را که جانوری با شاخ طلایی بود، یک سال تمام تعقیب کرد و بالاخره او را به چنگ آورد. او تنها در یک روز اصطبل " آگیا " را، که در آن سه هزار گاو! یک سال تمام نگاه داری شده بودند، تمیز و پاکیزه کرد. او گاومیش وحشی پادشاه " مینو " و هیولای اسب پیکر آدم خوار " دیوید " را به چنگ آورد. او در جنگ با ملکه آمازونها پیروز شد و گاوهای سرخ ارغوانی رنگ " گریونری " را به دست آورد. بالاخره، همانطور که پیشتر بیان شد، بر اژدهای لادون غلبه یافت و با دستان خالی " زربروس " سگ جهنمی را خفه کرد.
[ATTACH=CONFIG]895[/ATTACH]
وقتی انسان به تمام این عملیات قهرمانانه نظر می افکند، صورت فلکی هرکول ( جاثی ) متواضع تر و بی تکلف تر در نظرش جلوه می کند. هرکول، با کهکشان راه شیری نیز ارتباط داده می شود. می گویند خداوند " هرمس " در ماموریتی از جانب زئوس، هرکول نوزاد را بر سینه الهه " هرا " که خفته بود گذاشت. نوزاد با تغذیه از این شیر خدایی چنان قوی و قدرتمند شد که در میان فنا ناپذیران مثل و مانند نداشت. وقتی که " هرا " از خواب بیدار شد هرکول کوچک را با شدت و سرعت از سینه خود جدا کرد، شیر او تا دور دستهای آسمان پاشید و راه شیری را به وجود آورد!!!!!!
افسانه بعدی -> سگ بزرگ
constlletion:orionصورت فلکی:جبار
این روزها صورت فلکی جبار به صورتی که صورت فلکی عقرب در حال غروب است
وطوری به نظر میرسد که از صورت فلکی عقرب میترسد به صورت پاورچین پاورچین از شرق آسمان در ساعتی قبل از طلوع خورشید به بیرون می آید.این صورت فلکی یکی از زیباترین و محبوب ترین صورت فلکی منجمان میباشد.به خاطر چیدمان زیبای ستارها و داشتن سحابی های زیبایی به نام ام 42 که با چشم غیر مسلح در قسمت شمشیر جبارقابل دید است.و سحابی کله اسبی .سحابی جبار رو میتوانید در زیر کمربند جبار و در وسط شمشیر این صورت فلکی رصد کرد به صورت یه تکه ابر مه آلود[ATTACH=CONFIG]898[/ATTACH]
Image Credit & Copyright: Rogelio Bernal Andreo
موضوع :صورت فلکی دب اکبر
صورت فلکی: مجموعه*ای از ستاره*ها است که از دیدگاه ما زمین ی ها به شکل خاصی تشبیه و نام گذاری شده اند
صورت فلکی دب اکبر دارای 7 ستاره اصلی و روشن با قدر2 میشه گفت آسون ترین صورت فلکی آسمان و همچنین یک صورت فلکی راهنما میباشد که میتوان ستاره ی قطبی و دیگر صورت فلکی ها رو با اون پیدا کرد!
شکل نمای این صورت فلکی به حالت یک ملاقه میباشد و شما میتوانید این صورت فلکی رو تمام فصول سال رصد کنید(که در برنامه ی هفته ی آینده در رابطه به این موضوع اشاره خواهد شد)
در این فصل این صورت فلکی در اوایل نمیشه شب در بالای سر شما قرار دارد کمی به طرف شمال غربی
بعد از پیدا کردن این صورت فلکی.با 5 برابر جهت ستاره ی merakبه سمت ستاره یdubeh به ستاره ی قطبی خواهید رسید و جهت شمال رو مشخص کنید!
در این صورت فلکی ستاره ی mizar دارای یک ستاره ی همدم به اسمalcorمیباشد که ستاره های مشهوری هستند و به این ستاره ها ستارگان دوتایی میگویند که میتونید ستاره ی دوم رو به راحتی رصد کنید
برای دانلود تصویر با کیفیت اینجا کلیک کنید
http://apod.nasa.gov/apod/image/1106/20...per7k.jpg[ATTACH=CONFIG]902[/ATTACH]
این نوشته توسط شخص بنده نوشته شده.و از صفحه ی خودم کپی کردم .لطفا!
فسانه صورت فلکی سگ بزرگ و سگ کوچک
از آن جایی که صورت فلکی جبار در افسانه ها شکارچی است طبیعی به نظر می آید که سگ ها از آن او باشند. در آسمان سگ بزرگ و سگ کوچک هر دو به فاصله اندک، شکارچی را دنبال می کنند.
صورت فلکی سگ بزرگ از زمان های باستان نزد یونانیان شناخته شده بود. اما ایشان نتوانستند در ابتدا شگ کوچک را یک صورت فلکی مجزا تمیز دهند. همین دلیل است بر این که چرا در اساطیر یونانی، شکارچی فقط یک سگ داشته باشد. اما رومیان سگ کوچک را نیز دومین سگ شکاری شکارچی می دانستند. در اروپای باستان، سگ بزرگ به عنوان لیلاپس. سگ شکاری شگفت آور آکتئون، شناخته شده بود. آکتئون شکارچی ای که بدن عریان آرتمیس، ایزد بانوی ماه و شکار را دید و به شکل گوزن در آمد.
در افسانه های رومی نیز کلب اکبر مامور بود تا نگهبان پرنسس اروپا باشد، اما هنگامی که ژوپیتر نام رومی زئوس در هیئت یک وزرای سپیدفام او را اغوا کرد، نتوانست جلوی شاهزاده را بگیرد. بنا به افسانه ای دیگر آن سگ به دست شاه سرزمین کرت یعنی مینوس افتاد و او نیز برای این که بتواند معشوقه اش پروکریس را تطمیع کند، سگ را به او پیشکش کرد. افسانه دیگری که در مورد سگ بزرگ وجود دارد، می گوید تقدیر برای سگ بزرگ چنین بود که هیچ حیوانی نتواند از چنگال او بگریزد. اما سرنوشت تا جایی برقرار بود که او هنوز با آخرین شکارش برخورد نکرده بود، زیرا آخرین شکار، روباهی بود که در تقدیر او نیز جایی برای شکار شدن وجود نداشت. زئوس این معادله غیر ممکن را با تبدیل کردن هر دوی آن ها به سنگ حل نمود.
افسانه لطیفی در مورد سگ کوچک و صاحبش ایکاروس نقل شده است. مرا سگ باوفای ایکاروس بود، این سگ تمام عمر و نیز پس از آن که صاحبش کشته شد در کنار او ماند؛ ایزدان نیز به پاس این وفاداری پس از مرگش او را در آسمان قرار دادند و او سگ کوچک شد.
[ATTACH=CONFIG]904[/ATTACH]
افسانه بعدی -> جبار