تالار گفتگو ستاره‌شناسان
خاطرات و گزارش های رصدی - نسخه قابل چاپ

+- تالار گفتگو ستاره‌شناسان (https://www.astrotalk.ir)
+-- انجمن: آسمان شب (https://www.astrotalk.ir/forumdisplay.php?fid=3)
+--- انجمن: گزارش های رصدی (https://www.astrotalk.ir/forumdisplay.php?fid=14)
+--- موضوع: خاطرات و گزارش های رصدی (/showthread.php?tid=59)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21


خاطرات و گزارش های رصدی - FARNOSH - 12-12-2008

رصدزهره ومشتری دوشب پیش ازمقارنه یعنی درهفتم آذردوسیاره زیبای آسمان راتقریبادرنزدیکی هم دیدم جای همه ی دوستداران آسمان خالی Big Grin


خاطرات و گزارش های رصدی - مهمان - 12-13-2008

در این شب نیز در شهر اهواز برنامه رصد عمومی برپا بود

http://www.ahvazastro.com/index.php?opt ... 4&Itemid=1


خاطرات و گزارش های رصدی - Castor va Pollux - 01-16-2009

سلام لطفا خاطره های جالب وخنده دارتون رو از شب رصدی در این قسمت بنویسید تا ما هم استفاده کنیم در ادامه یکی ازاین هارو مینویسم.
اولین شب رصدی رو با گروه نجوم مدرسه رفتیم.(صوفی اباد)اونجامربیمون تلسکوپ رو روی سحابی کله اسبی تنظیم کرد و یکی ازمربی های مدرسه (که هیچ ربطی به نجوم نداشت وفقط بخاطر رسوندن ما به اونجا اومد)از پشت تلسکوپ کلی به سحابی نگاه کرد.
از اونجا که ماه تو اسمون نبود تاریکی مطلق بود.من فکر کردم که اون معلم یکی از بچه های خودمونه واز اونجا که خیلی وقت بود داشت از پشت تلسکوپ نگاه می کرد من اعصابم خرد شد و با اخرین قدرتماون رو هل دادم رو زمین و گفتم:بسه دیگه نوبت ماست. :evil: و از تو تلسکوپ نگاه کردم.وقتی سرم رو اوردم بالا دیدم معلمم افتاده رو زمین و فهمیدم چه کار کردم :oops: :oops: :oops: خیلی خجالت کشیدم.البته اون خیلی خوب با من برخورد کرد اما با این حال من خیلی خجالت کشیدم :oops: :oops: :oops:
به این ترتیب اولین سب رصدیم خیلی خاطره انگیز شد
:lol: :lol: :lol:


خاطرات و گزارش های رصدی - Ahmad Alasti - 01-25-2009

سلام

من زیاد اهل خاطره نویسی و یا تعریف آن ها نیستم(می توانید از دوستان نزدیکم بپرسید) اما نمی دانم با دیدن این پست دوست داشتم یکی از خاطرات کلاسی خودم رو برایتان بگم:

تازه دوره های نجوم 1 پژوهشسرای دانش آموزی شروع شده بود و من هم تازه شده بودم مدرس!
من روز های دوشنبه کلاس داشتم از روز شنبه لباسام حاضر و آماده بود و راستیتش شدید هم به خودم مغرور بودم و خیلی محکم کلاس رو شروع می کردم اصولا هم سوالی رو بی جواب نمی گذاشتم یک روز یکی از شاگردان سابق و استاد نجوم حاضر! بعد از کلاس گفت آقای الستی اگر موقع رصد بازون بیاد باید چه کار کنیم؟

منم که برای اولین بار نتونستم جوابشو بدم یک لحظه زیر زانو هام شل شد !
بعد از کلی فکر کردن دیدم ای بابا سر کار بودم!!!
وقتی داره بارون می آد که هوا ابریه!
البته اون دوستم خودش گفت اگرنه من تا فردا صبح هم چیزی نمی فهمیدم!

بعد از آن تجربه ای شد که دیگر خودم رو در کلاس ها نگیرم تا این شکلی 2ساعت سر کار نباشم!


خاطرات و گزارش های رصدی - abadanastro - 02-13-2009

یه روز با مسئول ستاد استهلال رفته بودیم واسه رصد ماه
روبروی نیروگاه گازی ایستادیم و خلاصه تلسکوپ ها و لپتاب و ... رو گذاشتیم و شروع به رصد
دو تا اتفاق جالب رخ داد :
یکی وقتی داشتیم رصد می کردیم متوجه شدیم که وقتی ماشین ها از کنار جاده ای که ما ایستادیم رد می شدند سرعتشون کم می شد و بعد متوجه شدیم اونها فکر کردن ما مامور هستیم و تلسکوپ ها هم سرعت سنج هستن

و دیگه این که چند دقیقه بعد دیدیم یه نفر با اسلحه داره میاد سمت ما و گفت : جمع کنید ، چی کار می کنید و ...
یارو فکر کرده بود ما داریم عکسبرداری می کنیم که بعد متوجه شدن با هم رفقی هستن با مسئول ستاد


خاطرات و گزارش های رصدی - M_Saturn - 03-10-2009

سلام.
یادمه زمانی که تازه دوربینم (یادش بخیر) رو خریده بودم. برای اولین بار رفتم پشت بوم خونه. چون دوربین رو از پایین روی سه پایه سوار کرده بودم و اینکه راه پله پر از وسایل بود مجبور شدم اول یه تعداد از وسایل رو بیرون بیارم بعد دوربین رو بعدشم انقدر شوق رصد داشتم که وسایل یادم رفت. مدام جابجا میشدم واسه دیدن اجرام مختلف.( البته چون بار اول بود و البته بدون هیچ استادی که کمکم کنه خیلی سخت بود ) همسایه ها فکر کرده بودن که من دزدم!!! و با سرو صدا اومدن طرف خونه ما.من فکر کردم اتفاق بدی افتاده که اینهمه سرو صدا شده بعد از چند دقیقه متوجه شدم که بله منو با دزد گرامی اشتباه گرفتن و اگه پدرم اونا رو متقاعد نمیکرد کار به نیروی انتظامی هم می کشید....که دوستانه تمام شد.
این اولین خاطره رصدی منه.
Smile


خاطرات و گزارش های رصدی - Belder - 03-10-2009

سلام
منم وقتی تلسکوپ دابسونی خریده بودم پایه اش به صورت تکه های جدا بود و من هم تا قبل از اینکه فروشنده بیاد و اون رو برام ببنده نصف شب تا صبح با جوینده اش تا صبح ماه رو نگاه کردم :lol:
البته ببخشید که خنده دار نبود :oops:


خاطرات و گزارش های رصدی - Castor va Pollux - 03-10-2009

از دوتاتون متشکرم.عالی بودن.کسی دیگه خاطره نداره


خاطرات و گزارش های رصدی - Afshin Mardani - 03-10-2009

این رو هم از من داشته باشید ( میدونم شاید براتون جالب نباشه )
یک روز صبح برای آموزش ستاره شناسی به یکی از مهدکودک ها رفته بودیم و فقط برای آشنایی دوربین دوچشمی برده بودیم و درخت و امثال اون رو نشون می دادیم .... وقتی یک درخت رو نشانه رفته بودم ا یکیشون سوال کردم چه می بینی ... گفت ستاره .... !!! :!:
و فهمیدم که تصورات می تونه خیلی فراتر از دیدن باشه !


خاطرات و گزارش های رصدی - Castor va Pollux - 03-10-2009

عالی بود متشکرم.من هم5 سال پیش یک تلسکوپ به درد نخور(تقریبا اسباب بازی)خریدن و به علت خطای چشم یک صفحه ی زرد با کلی سوراخ توش دیدم.وفکر کردم عطارد رو گرفتم :lol: