تالار گفتگو ستاره‌شناسان

نسخه‌ی کامل: نجوم و ادبیات
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
با درود فراوان
تصمیم گرفتم تاپیکی ایجاد کنم که کلا به بحث در رابطه با نجوم و ادبیات بپردازه ورابطه ان ها باهم.اینجا میتونه در مورد شاعران پارسی زبانی که اشعار نجومی دارن یا تحلیل در مورد شعر ها و نظم های مختف باشه.
امیدوارم شما هم بهم کمک کنین
[FONT=&amp] اگر بخواهیم ریشه نجوم در ادبیات را پیدا کنیم باید ناچار به تاریخ ادبیات رجوع کنیم. بعد از رجوع به تاریخ ادبیات خواهیم فهمید که اولین شاعر پارسی گوی یعنی رودکی به بحث های زیادی اعم از طب،نجوم،و... پرداخته امّا متاسفانه آثار گرانبهای این شاعر ارجمند در آتش بیداد مغول ها سوخته شده و تنها شاید 10 در صد از این آثار باقی مانده. امّا بعد از رودکی استاد پارسی سرایان نجیب زاده، فردوسی را می بینیم که در بیشتر ابیات خود از نام های تیر و مهر و بهرام و کیوان و ... استفاده کرده، به عنوان مثال این استاد سخن در آغاز کتاب خود این چنین می فرماید:[/FONT][FONT=&amp]
خداوند کیوان و گردان سپهر
[/FONT][FONT=&amp]فروزنده ی ماه و ناهید و مهر[/FONT][FONT=&amp]
لکن نجوم در ادبیات به صورت گسترده از همان اول وجود داشته ولی نه به صورت تخصصی و فقط نامی از اجسام معروف آسمان برده شده که این اجسام در آن زمان نماد و یا نشانه ی بعضی اسطوره ها بوده به همین دلیل این اسامی به عنوان اسما مقدس در ادبیات جای گرفته اند. مثلاً در شاهنامه اگر نام مهر آمده با ریشه یابی می فهمیم شاعر بزرگ فردوسی به طرزی ماهرانه امّا غیر مستقیم در بعضی مصراع ها بجز در نظر گرفتن نام اصلی جسم به دین مقدس ایرانیان باستان، زرتشت اشاره دارد بنابراین نمی شود بگوییم که نجوم در همان اوایل به صورت تخصصی در ادبیات گنجانده شده است. در تفسیر این ابیات با در نظر گرفتن مصراع های آغازین کتاب در میابیم منظور نجیب زاده پارسی، از خداوند خالق و مخلوق جهان بوده که تمام اشیا یا به قول قرآن مسلمان ها [و هو کلِّ شیٍ العیلم] آفریننده سیارات است که این نجیب زاده با نام های کیوان یا زحل اعراب و سپهر و... اشاره کرده. اگر نگاهی به این دیباچه بیندازیم می بینیم این بیت در سومین بیت جای گرفته در حالی که اولین بیت مدح خدای و دومین بیت اشاره ای به خلقت انسان است و روزی دادن توسط خدا و سومین بیت مستقیماً علم را وارد عرصه دیباچه کرده، در این خلق فردوسی در می یابیم که در آن زمان علم نجوم در جایگاهی والا قرار داشته است.
[/FONT]
[FONT=&amp] اگر بخواهیم قدمت نجوم تخصصی در ادبیات را مورد کنکاش قرار دهیم شاید به جرئت بتوان گفت که اصلاً تاریخی ندارد چون تماماً نجوم در ادبیات گذشته عوام پسند بوده و شاعر نیز اشعارش را طوری بیان می کرده که خیل عظیم عوام مردم آن را درک کنند و بیستر از اوزانی راحت الهضم و کثیرالستعمال استفاده می کرده و از همه مهم تر شاعر نمی توانسته مقدسات و یا باورهای مردم را به سخره بگیرد؛ بجز اندک مواردی که آن هم فقط مختصر توضیحی در رابطه با اوج و حضیض گفته می شده که بیشتر در اشعار خاقانی و ابن سینا یافت می شود. در اشعار خاقانی چه قصیده و چه غزل ممکن نیست که در 10 صفحه به کلمه هایی در رابطه نجوم بر نخوریم مگر شاعر به مدح شخصی پرداخته باشد، لازم به ذکر است خاقانی یکی از اندک شاعران و بهتر بگویم اولین شعرایی ست که نجوم را به این گستردگی در ادبیات گسترانید.[/FONT][FONT=&amp] هر وقت نام نجوم در ادبیات می آید پیش خودمان فکر می کنیم در مورد مسائل معمولی نجوم بحث شده چه در شعر چه در داستان. در شعر که چکامه سرایان زیادی داشتیم از جمله شیخ اجل، خیام، ابن سینا، خاقانی، دهخدا، فردوسی و... در داستان نیز نویسندگان خارجی مثل ژول ورن را داشته ایم که نجوم را وارد بعدی خیالاتی امّا حقیقی می کند و انسان را در برابر خرافه های نه چندان خرافه ایمن می کند. [/FONT][FONT=&amp]متاسفانه تا به حال نویسنده ای قلم در راه نجوم در ادبیات نبرده و معلوم نکرده که نجوم در ادبیات چه جایگاهی دارد و بعید نیست که این بحث در بین علاقه مندان تا به حال هیچ وقت روشن نشده باشد و احتمالاً اگر این بحث مشخص نشود علم نجوم مطمئناً به دست مافیای علم می افتد و امکان راهیابی راه های اشتباه به علم بیشتر می شود. ما در حال حاضر نویسندگان بسیار زیادی در عرصه ی نجوم تخصصی داریم امّا همان گونه که میدانیم نجوم فقط [/FONT][FONT=&amp]مختص متخصصین نیست بلکه عامه پسند نیز هست و اتفاقا جمعیت غیر متخصص بیشتر از جمعیت متخصصین هستند و علاقه بیشتری نسبت به نجوم دارند پس نباید نجوم را به اعداد و ارقامی محدود کنیم که این جمعیت کثیر علاقه مند مطالعات تخصصی در این زمینه ندارند نمی توانند به نجوم[/FONT][FONT=&amp] وارد شوند، یا از یونانی ها روایت است که افلاطون سردر آکادمی خود نوشته بود افرادی که ریاضی بلد نیستند وارد نشوند. باید نجوم را مثل قدیم الایام که ادبیات با نجوم جنبه ی رسانه ای داشته تجدید الاجرا کنیم که باز دروازه ی این علم بزرگ رو به تمام بشریت باز شود چون می دانیم ادبیات را تمام مردم دوست می دارند و مطالعه می کنند و جای دادن این علم در ادبیات باعث تجدد علمی می شود و هم ادبیات از جنبه ی عاشقانه و عارفانه بیرون خواهد آمد، هم علم به سبک تازه تری بررسی ومعرفی می شود. [/FONT]

منبع :انجمن ادبی شهریار
هلیا جان این بحث رو داریم. مطالبتو اونجا بذار و اونجا ادامه بده.
ممنون.
خب کجاس؟؟؟
هرچقد گشتم نبود
میشه یه لینک ازش بذارین
باید بگردم.
سلام کل تاپیک هایی که تونستم پیدا کنم تو تالار همینا بودن فک نکنم چیز دیگری هم باشد کجا بهتره ادامه بدم؟؟
یا کلا همین تاپیک باشه؟؟؟
http://astrotalk.ir/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D...DB%8C-835/
ضرب المثل یا شعر ..
اشعار نجومی!!!!!!!!!!!
شعر نجومی
http://astrotalk.ir/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D...B%8C-1452/
شعر نجومی
چی کارکنم ؟؟؟؟
همین جا ادامه بدم؟؟؟؟؟؟
یا برم یکی از لینک های بالا؟؟؟؟؟؟؟
بله. منظورم همین تاپیک ها بود. همینجا ادامه بده اما اون پستی که لیست کردی رو پاک نکن.
ممنون
[FONT=&amp]نجوم در ادب فارسی[/FONT]
[FONT=&amp]شعر و ادب فارسی زبان خاصی است که برای درک آن نیازمند آگاهی از دانش های گوناگونی اعم از لغت ، صرف و نحو ، معانی ، بیان ، اصطلاحات علوم و فنون مختلف ، داستان های دینی ، تاریخی و اساطیری و همچنین نجومی هستیم و این نیاز گاهی به حدی است که مانع درک معانی و مفاهیم شعر و نثر فارسی می شود . بنابراین برآن شدیم ، در این نوشتار دوست داران و علاقمندان[/FONT][FONT=&amp] را با معانی و کاربرد برخی اصطلاحات نجومی که در زبان و ادب فارسی کاربرد وسیعی دارند ، آشنا سازیم .[/FONT][FONT=&amp]با تعمق در متون نظم و نثر فارسی ، به اصطلاحاتی نجومی بر می خوریم که شاعران و نویسندگان دوره های گذشته هر یک با هدف خاصی آن ها را در شعر و نثر خود وارد کرده اند ، مثلا گاهی هدف آن ها نشان دادن آگاهی و دانش خود از این علم است و گاهی چیزهای خرافی و اساطیری و ستارگان و باورهای عامیانه در خصوص آسمان و موجودات آسمانی سبب تاثیر این علم در ادب فارسی شده و باعث به وجود آوردن توصیفات یا کنایات ، تشبیهات و استعارات گوناگونی در شعر و حتی نثر فارسی گشته است . البته این تاثیر در هر دوره ای متفاوت بوده است . به طوری که این تاثیر را در شعر دوره ی سلجوقی و در نظم شاعرانی چون منوچهری ، انوری ، سنایی ، خاقانی و نظامی به وفور می بینیم و گاهی شاعرانی را می بینیم که با آگاهی از علوم فلکی و احکامی زمان خود با بخش خرافی و عامیانه ی این علم به مبارزه برخاستند .[/FONT][FONT=&amp]اسطرلاب[FONT=&amp] : یا اصطرلاب در اصل از دو کلمه ی یونانی " استرو " به معنی ستاره و " لامبانین " به معنی آینه ترکیب شده است و معنی آن " آینه ی نجوم " یا " مقیاس نجوم " است و آن ابزاری بوده است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی به کار می رفته است . سخن با اسطرلاب گفتن اصطلاحی کنایی بوده به معنی عالمانه و حساب شده و با احتیاط و تفکر و بینش علمی سخن گفتن . از اسطرلاب به کنایه " جام جهان بین " یاد شده است و جام جهان بین در شعرحافظ در معنی عرفانی خود " جام می " به معنی " اسطرلاب حقیقت " آمده است . [/FONT][/FONT][FONT=&amp]همچنین " جام جم ، جام جهان نما ، جام علم بین ، جام کیخسرو ، جام گیتی نما " در غزلیات حافظ " اسطرلاب حقیقت در سلوک " یا جام عرفانی است که از غلبه های عشق صوفیانه لبالب می شود . [/FONT][FONT=&amp]اسطرلاب چهارم کنایه از قرآن است که چهارمین کتاب آسمانی بعد از زبور ، تورات و انجیل می باشد . [/FONT]
آسمان همواره منتظر پاسخ هایی از طرف زمینیان بوده. از دیرباز مردم جهان با نگاه به آسمان و اجرام آن سوالاتی برای خود طرح می کردند و عقاید و خرافاتی هم در رابطه با آن داشتند. به طوری که در ادبیات خود آسمان مظهر تجلی عشق و رحمت است؛ همچنین نماد بسیاری از کلمات و مضامین بوده و هست.
تاثیر بر ادبیّه ها(مضامین و نمادها):
بشر خاکی همانطور که به باقی علوم پرداخته برای هویدا کردن احساساتش و لذت بردن از آنها به دنبال ادبیات و مخصوصا شاعری و داستانسرایی بوده است. در سرتاسر دنیا در تمدن ها ی کهن شاعران برای و نویسندگان برای جذاب تر نمودن نوشته هایشان از نمادها استفاده می کردند؛ همچنین است استعاره ها و تشبیهات. یکی از منابع غنی آن ها اجرام آسمانی بوده است؛ حتی در ادبیه عرفانی در ایران نیز ازین تشبیهات بسیار است؛ برای مثال حافظ در یکی از ابیاتش با مطلع :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا * به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
می سراید:
غزل گفتی در سفتی، بیا خوشتر بخوان حافظ * که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
که عقد ثریا همان خوشه پروین یا m45 می باشد.(برای توضیح بیشتر ر.ک. حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، جلد اول)
همچنین برای مدح خدا(یان) و بزرگان یا نشان دادن قدرت و عظمت خدا و یا حتی موجودان از این مضامین سود می جسته اند؛ برای مثال فردوسی می سراید:
به نام خداوند گردون سپهر * فروزنده ماه و ناهید و مهر
و نمونه های دیگر.
افسانه ها
در میان تمدن های مختلف افسانه ها وخرافات بسیار عادی بوده است. این تمدن ها عمدتا در مورد صور فلکی یا اتفاقاتی از جمله خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی مطرح می شده اند. در این میان ایرانیان و رومیان باستان پیشتاز باقی ملل بوده اند؛ البته شرایط جغرافیایی و آداب و رسوم ملل نیز دراین رابطه بسیار مهم بوده اند. برای مثال در شرق آسیا و هند که خورشید گرفتگی بسیار اتفاق می افتد، مردم عقیده داشتند (و دارند) که هیولایی (یاهو) خورشید را می بلعد و مردم باید با فریاد و سر و صدا آن را ترسانده، فراری دهند تا خورشید آزاد شود. ویا در مصر مردم عقیده داشتند که خدایان به علت گناهان آن ها نور خورشید را از آن ها مضایغه می کنند؛ و باید فرعون زمان به عنوان خدای خدایان در بام قصر راه می رفت تا خورشید به حالت اول بازگردد!
در میان ایران و روم باستان افسانه ها بیشتر در مورد صور فلکی بوده اند. از میان کتب پارسی این افسانه ها می توان به کتاب صور فلکی (فکر کنم اثر عبدالرحمن صوفی رازیست) را می توان نام برد؛ این کتاب که الان جزو کتب علمی محسوب می شود پس از هزار و دویست سال تجدید چاپ شده؛ و صفحات اصلی کتاب هم اسکن شده و درون آن می باشد.
صفحات: 1 2 3